تفاوت بین مدیریت عملیاتی و مدیریت استراتژیک
رهبر، مدیر، کشف کنید که چگونه تعادل بد بین مدیریت عملیاتی و مدیریت استراتژیک می تواند عملکرد شرکت شما را زیر سوال ببرد.
مدیریت استراتژیک چیست؟
هدف آن ایجاد یا بازآفرینی پتانسیل توسعه برای شرکت و تضمین پایداری آن است. یک خط مشی کلی طی چندین سال ایجاد می شود - شرکت را در مسیری قرار می دهد که بازگشت به عقب را برای مدت طولانی ممنوع می کند. ساختار سرمایه گذاری برای جلوگیری از هر گونه تغییر سریع.
نمونه ای از تصمیمات استراتژیک:
متنوع سازی با خرید یک شرکت مستقر در بازار هدف، بین المللی سازی با تاسیس مستقیم ... . تصمیمات استراتژیک بخشی از جستجو برای ایجاد پتانسیل از طریق سرمایه گذاری های مادی (ماشین آلات، خطوط تولید و غیره) و نامشهود (R&D، مارک ها و غیره) است.
به عنوان مثال - برای تنوع بخشیدن:
کسب مهارت های جدید با استخدام پروفایل های تخصصی یا با خرید شرکتی که قبلاً در بازار هدف ایجاد شده است، سریع تر پیش بروید. در مورد دوم، دانش به دست آمده، شبکه های توزیع ساختاریافته، قدرت مذاکره با تامین کنندگان و غیره. همه عناصر تشکیل دهنده مزیت های ملموس، عوامل کلیدی برای موفقیت استراتژی متنوع سازی آن هستند. در واقع، شرکت در حال اتخاذ یک تصمیم استراتژیک است که آن را در طول سالیان متمادی متعهد خواهد کرد.
برای اتخاذ یک تصمیم مرتبط، مرحله تشخیص استراتژیک محیط خود را با استفاده از ابزار PESTEL تجزیه و تحلیل میکند، اما همچنین فرصتها/تهدیدها و نقاط قوت/ضعف را به منظور شناسایی مسیرهای توسعهای که باید از آن استفاده کرد و خطرات محدود شده را شناسایی کرد.
عملکرد مدیریت استراتژیک بر حسب کارایی سنجیده می شود. یا نسبت نتیجه / هدف.
مدیریت عملیاتی چیست؟
به طور گسترده توسط مدیران میانی اجرا می شود و هدف آن مدیریت (طراحی، برنامه ریزی، سازماندهی، اجرا، بهبود، کنترل) آنچه بخشی از زندگی روزمره و به طور کلی تصمیمات کوتاه مدت است، در راستای تصمیمات استراتژیک است.
هر سرویس بخشی از این نوع مدیریت استراتژیک است:
مدیر تدارکات سطوح سهام را برای برآورده کردن تقاضا با بهترین هزینه تعریف و بهینه می کند.
مدیر بازاریابی افزایش قیمت را برای سال آینده با توجه به اهداف بازاریابی تعیین می کند.
HRD افزایش متوسط ??حقوق را تعیین می کند ...
این تصمیمات بر عملکرد شرکت تأثیر می گذارد و برگشت پذیر است. در واقع، مدیر بازاریابی می تواند، برای مثال، یک لیست قیمت جدید را در سال بعد دوباره تعریف کند.
عملکرد در این زمینه در جستجوی تعالی عملیاتی منعکس می شود. این در مورد استفاده بهینه از منابع موجود برای انجام فعالیت مورد نظر است. از نظر شاخص ها، عملکرد از نظر کارایی سنجیده می شود: نتایج / وسیله (یا منابع). ما در مورد بازده، بهره وری، سودآوری صحبت می کنیم ...
برای رویارویی با یک محیط در حال تغییر و نامطمئن، مدیریت عملیات باید مدلهای سازمانی سفت و سخت را کنار بگذارد تا چابکی جایگاه خود را به خود جلب کند. توسعه مهارت های کارکنان و مدیریت فرآیندها همه راه حل هایی برای بهبود عملکرد یک فعالیت هستند.
چرا ادغام تفاوتهای بین مدیریت عملیاتی و مدیریت استراتژیک مهم است؟
برای هر شرکتی ضروری است که بین ایجاد پتانسیل، جنبه استراتژیک و بهره برداری از آن تعادل بین تلاش های انجام شده ایجاد شود.
یک طرح نامتعادل می تواند ساختار را به سمت سناریوهایی با عملکرد ضعیف سوق دهد که برای توسعه آن مضر است - یا حتی آسیب پذیری که می تواند در طولانی مدت منجر به شکست شود. این چیزی است که این ماتریس نشان می دهد:
سازمانی است که می داند چگونه خود را تجدید کند، فرصت ایجاد کند، آنها را غنیمت شمرده و از آنها بهره برداری کند. به طور مرتب در توسعه خود سرمایه گذاری می کند بدون اینکه تلاش های مدیریتی لازم برای بهره مندی از آن را کاهش دهد.
موقعیت های افراطی
1- مشخصات معمول شرکتی که مدیریت بسیار خوبی دارد اما کسری سرمایه گذاری آن به دلیل فرسوده شدن پتانسیل توسعه آن را در کوتاه مدت یا میان مدت در معرض خطر قرار می دهد. برای تسخیر فضاهای استراتژیک جدید باید ریسک کند.
3- شرکت با سرمایه گذاری بیش از حد ضعیف شده و مدیریت فعلی در سطح آن نیست. پتانسیل وجود دارد، اما نیست. به درستی درآمدزایی کنید این عجله شدید آن را آسیب پذیر می کند (بدهی بیش از حد، از دست دادن کنترل سرمایه، نارضایتی گسترده مشتری، هزینه های کنترل نشده ...) - یک هدف ایده آل برای یک رقیب ...
4- مشخصه این نیمرخ ایجاد و بهره برداری کم از پتانسیل است. بدترین حالت. پایداری شرکت به وضوح در کوتاه مدت تهدید می شود.