9 نوع استراتژی بازاریابی

استراتژی بازاریابی به شما کمک می کند تا مشتریان هدف خود، اهداف شرکت و روش ها و تکنیک های تبلیغات را برای دستیابی به مخاطبان بیشتر درک کنید. به طوری که بتوانید همه چیز را به موقع برنامه ریزی کنید و از شرایط غیر منتظره در آینده جلوگیری کنید. امروز، انواع مختلف استراتژی های بازاریابی و اینکه چگونه می توانید یک استراتژی بازاریابی موثر را انتخاب کنید، بحث خواهیم کرد. در اینجا به شرح زیر است؛

استراتژی بازاریابی چیست؟

استراتژی بازاریابی، رویکرد آینده‌نگر کلی شرکت و یک برنامه بازی برای دستیابی به مشتریان بالقوه و تبدیل آنها به مشتریان واقعی برای محصول/خدمتی است که می‌فروشید. یک استراتژی بازاریابی معمولاً شامل داده های جمعیت شناختی مشتریان، پیام برند، ارزش های اصلی شرکت شما و برخی عناصر مهم دیگر است.

برخی افراد استراتژی بازاریابی را با برنامه بازاریابی اشتباه می گیرند. یک طرح بازاریابی بخش کوچکی از استراتژی بازاریابی است و شامل برنامه ها و فعالیت های بازاریابی است که شرکت باید انجام دهد.

از سوی دیگر، استراتژی بازاریابی از نظر دامنه بسیار گسترده تر است و دوره طولانی تری دارد. این شامل برنامه ها و فعالیت های بسیاری برای رسیدن به تصویر کلی شرکت است.

به طور خلاصه، استراتژی بازاریابی مردم را تشویق می کند و آنها را متقاعد می کند که محصول یا خدماتی را که ارائه می دهید خریداری کنند. ایجاد استراتژی بازاریابی مناسب مستلزم آزمایشات و آزمایشات زیادی است. هدف استراتژی بازاریابی، داشتن مزیت رقابتی نسبت به رقبا در بازار است.

نحوه انتخاب استراتژی بازاریابی

انواع مختلفی از استراتژی های بازاریابی وجود دارد و اجرای همه انواع استراتژی ها به طور همزمان امکان پذیر نیست. حال سوال این است که چگونه یک استراتژی بازاریابی موثر برای کسب و کار خود انتخاب کنید. در اینجا برخی از نکاتی است که باید هنگام انتخاب استراتژی بازاریابی در نظر داشته باشید.

اهداف بازاریابی خود را شناسایی کنید

شناسایی و تعریف هدف بازاریابی شما مهمترین مرحله است. کل استراتژی بازاریابی شما بر این مرحله متکی است. بنابراین، باید اهداف بازاریابی خود را با دقت انتخاب کنید. به عنوان مثال، از نظر مالی می‌خواهید به کجا برسید، باید مخاطبان هدف خود را بشناسید، و اینکه چگونه به آنها دسترسی خواهید داشت. در این مرحله باید پاسخ این سوالات را بدانید.

مخاطبان شما چه کسانی هستند؟

شناخت مشتریان هدف شما به همان اندازه مهم ترین چیز بعد از شناسایی اهداف بازاریابی است. محل زندگی آنها از نظر جغرافیایی و سایر جزئیات جمعیت شناختی مانند سن، سطح تحصیلات، سطح درآمد، ترجیحات و انتخاب های آنها، نیازها و خواسته های آنها، و الزامات محصول آنها. هنگامی که مخاطبان هدف خود را بشناسید، تهیه محصول بر اساس آن بسیار آسان تر می شود.

استراتژی بازاریابی مناسب را انتخاب کنید

پس از تعیین اهداف کلی و شناسایی مخاطبان هدف، اقدام بعدی که باید انجام دهید این است که استراتژی بازاریابی مناسب را بر اساس جمعیت شناسی مخاطبان خود انتخاب کنید.

آن استراتژی ها را ارزیابی کنید

هنگامی که استراتژی بازاریابی مناسب را بر اساس نیازها و خواسته های مشتریان پیدا کردید، باید استراتژی بازاریابی را با دقت اجرا کنید و نتایج آن را ارزیابی کنید. اگر نتایج به اهداف اولیه شما برسد، به این معنی است که استراتژی بازاریابی مناسبی را انتخاب کرده اید. در غیر این صورت، تا رسیدن به اهداف خود باید استراتژی های بازاریابی مختلفی را دنبال کنید.

نوع استراتژی های بازاریابی

برخی از انواع اصلی استراتژی بازاریابی تحت دسته بازاریابی کسب و کار به مشتری (B2C) به شرح زیر است.

بازاریابی علت

بازاریابی علتی نوعی است که کسب و کارها و شرکت ها از اهداف اجتماعی برای جمع آوری سرمایه یا گسترش آگاهی و دریافت مزایای بازاریابی مانند مشتریان و وفاداری به برند در ازای آن حمایت می کنند. بر اساس برخی مطالعات اخیر، تقریباً بیش از 90 درصد مشتریان می گویند که از شرکت ها و مشاغلی که از اهداف اجتماعی آنها حمایت می کنند خرید می کنند. سرطان سینه، ضد قلدری، ضد سیگار، ضد خودکشی و غیره.

خشونت خانگی یک مسئله جدی در سراسر جهان است. Fanpage.it در سال 2015 ویدیویی ایجاد کرد که در آن از بچه های خردسال می خواهند به دوست زن خود سیلی بزنند و واکنش و پاسخ آنها بسیار بی گناه است. هدف این بود که به بزرگسالان بفهمانیم که چه چیزی آنها را از بی گناهی به ظلم تبدیل کرده است. ویدیوی Slap-Her در فضای مجازی منتشر شد و از آن زمان تاکنون بیش از 50 میلیون بازدید به دست آورد.

در مقابل، Fanpage.it برندسازی شخصی و وفاداری مشتریان زیادی را در سراسر جهان دریافت کرد که بدون آن نمی‌توانستند این کار را انجام دهند.

بازاریابی رابطه

بازاریابی رابطه مند هنر و فرآیند ایجاد یک رابطه بلندمدت با مشتریان است. این بسیار بیشتر از یک رابطه فروش معاملاتی مرسوم است، جایی که تمرکز اصلی شما فقط بر فروش محصول/خدمت است.

پیشرفت تکنولوژی باعث شده است که مشتریان آگاهتر و توانمندتر شوند. امروزه مشتری تمام قدرت را دارد و کسب و کارها از این اصل پیروی می کنند که همیشه حق با مشتری است. بازاریابی رابطه مند تماماً در مورد ارضای نیازها و خواسته های مشتریان، دریافت بازخورد آنها و بهبود محصول/خدمت است.

مثال: ارزش طول عمر مشتری (CLV)

برخی از شرکت ها CLV را به مشتریانی که در طول زمان خریدهای تکراری انجام می دهند، پیشنهاد می کنند. برخی از شرکت ها مشتریان وفادار خود را «سفیران برند» برند خود می سازند. نکته این است که اهمیت آنها را برای شرکت تشخیص دهیم و بسیاری از مشتریان جدید را به سمت برند جذب کنند.

ارزش بازاریابی دهانی

بازاریابی دهان به دهان بر این اصل استوار است که تأثیر خوبی بر مشتریان بگذارد. اگر مشتریان تجربه خوبی از محصول/خدمات شرکت داشته باشند، آن را به دوستان و نزدیکان خود ارجاع می دهند و در ازای آن همین کار را انجام می دهند. بازاریابی دهان به دهان یک واکنش زنجیره ای ایجاد می کند. اگر کار کند، یکی از جالب ترین تکنیک های بازاریابی است.

مثال: ماشین شادی توسط کوکاکولا

کوکاکولا، از برندهای نوشابه پیشرو در جهان، کمپینی را با نام "ماشین شادی" در سال 2012 راه اندازی کرد. به این معنی که این شرکت ماشین های خاصی را در نقاط مختلف در سراسر جهان نصب کرده است. اگر دستگاه را در آغوش بگیرید، به شما کک رایگان می دهد.


استراتژی بازاریابی: انتخاب ها، مراحل و توصیه هایی برای ایجاد آن

 

یک شخصیت خریدار ایجاد کنید که تیم های بازاریابی، فروش و خدمات مشتری شرکت شما بتوانند از آن برای بهینه سازی عملکرد خود استفاده کنند. راه اندازی یک محصول جدید یا ورود به یک بازار جدید نباید چیزی را به شانس واگذار کند. یک استراتژی بازاریابی خوب باید در خدمت به حداکثر رساندن شانس موفقیت شرکت و هدایت آن به سمت فرصت های توسعه جدید باشد. این راهنما به شما کمک می کند تا یک رویکرد بازاریابی موثر را تعریف و اجرا کنید.

متقاعد کردن مشتری که محصولی برای او ساخته شده است آسان نیست، همانطور که یافتن جایگاه در یک بازار رقابتی خاص می تواند پیچیده باشد. در تعقیب اهداف خود، یک سازمان باید بتواند یک رویکرد مرتبط و منسجم به بازار تعریف کند و به دنبال به حداکثر رساندن شانس موفقیت باشد. از طراحی محصول یا خدمات گرفته تا افزایش دارایی های اصلی آن، از طریق تعریف قیمت، توزیع آن در بازار، هیچ چیز را نباید به شانس واگذار کرد. رویکرد به بازار باید به یک استراتژی بازاریابی متفکرانه و مناسب تبدیل شود.

استراتژی بازاریابی چیست؟

یک استراتژی بازاریابی مجموعه‌ای از روش‌ها و اقداماتی را تعریف می‌کند که باید اجرا شوند تا شرکت را قادر سازد به اهداف فروش خود در مقیاس یک بازار معین دست یابد، به ویژه با جستجوی بهترین تطابق بین پیشنهاد و تقاضای مشتری هدف.

استراتژی بازاریابی متغیرهای زیادی مانند قیمت، کیفیت محصول، نیازهای بازار، رقابت را ادغام می‌کند و به دنبال تنظیم آن‌ها برای متقاعد کردن مشتریان به ارتباط یک محصول، متمایز کردن آن، ایجاد یک برند در قلب یک قلمرو خاص است. یا در مقابل یک جمعیت هدف.

این اوست که به طور مشخص ویژگی های محصول یا خدمات و به عبارت دیگر ارزش پیشنهادی آن را با در نظر گرفتن نیازهای مشتری تعریف می کند. سطح کیفیت و قیمت، خدمات مرتبط با پیشنهاد را با تمایل به اطمینان از رضایت مشتری تعیین می کند.

با زیر سوال بردن مداوم بازار، روندها، رقابت، ریسک ها و فرصت ها، با جاه طلبی افزایش فروش با توجه به اهدافی که شرکت دنبال می کند، تکامل می یابد. استراتژی بازاریابی همچنین مسائل لجستیکی تولید، توزیع محصول یا خدمات، فرصت‌های گسترش بازار و امکان دستیابی به صرفه‌جویی در مقیاس را در بر می‌گیرد.

استراتژی بازاریابی یک رویکرد ساختاریافته را تعیین می کند که به طور ذاتی با استراتژی کسب و کار و سازمان آن مرتبط است، با هدف حمایت از توسعه پایدار آن.

چگونه تجربه دیجیتال ارائه شده توسط شرکت خود را ارزیابی کنیم؟

این راهنمای رایگان را دانلود کنید و برای بهبود تعاملات آنلاین خود با مخاطبان خود، یک ممیزی تجربه دیجیتال جامع انجام دهید.

چرا یک استراتژی بازاریابی ایجاد کنیم؟

یک شرکت در بازاری تکامل می یابد که در آن مشتریان اکتسابی یا بالقوه خود و رقابت خود را پیدا می کند. بنابراین اولین دلیلی که یک شرکت استراتژی بازاریابی را توسعه می دهد باید برآورده کردن الزامات رسمی و غیر رسمی این بازار باشد. دلایل خوب دیگری برای اجرای استراتژی بازاریابی وجود دارد. چنین رویکردی می تواند اهداف بسیار متنوعی را دنبال کند. چند تا را برداشتیم.

از دیده شدن محصول اطمینان حاصل کنید:

هنگامی که کیفیت محصول یا خدمات مشخص شد، یک استراتژی بازاریابی به دنبال پیاده سازی ابزارهای مختلف برای اطمینان از دیده شدن آن و جلب توجه مخاطبان هدف خواهد بود.

اغوا کردن و متقاعد کردن مشتری:

به لطف درک خوب از انتظارات مشتری، رویکرد بازاریابی مناسب ترین استدلال ها را برای اغوا کردن و متقاعد کردن او ایجاد می کند. متمایز شدن از رقبا: در قلب یک بازار معین، رویکرد بازاریابی برنامه ریزی شده باید با ترویج یا توسعه، متمایز شدن از رقبا را نیز ممکن سازد. مزیت های رقابتی

بهبود تصویر شرکت:

استراتژی بازاریابی باید بخشی از یک رویکرد بلندمدت باشد، با تمایل به تقویت تصویر برند شرکت با بخش های مختلف مصرف کننده

توسعه کسب و کار جدید در بازارهای جدید:

 از طریق یک رویکرد بازاریابی ساختاریافته و منسجم، شرکت می تواند به بازارهای جدید به روشی مرتبط نزدیک شود. شناخت خوب مصرف کنندگان و نیازهای آنها نیز امکان تغییر مسیر پیشنهادات یا پیشنهاد پیشنهادهای جدید را فراهم می کند.

به دنبال صرفه‌جویی در مقیاس باشید:

استراتژی بازاریابی به گونه‌ای توسعه می‌یابد که شرکت را قادر می‌سازد از صرفه‌جویی در مقیاس، با تجمیع هزینه‌های طراحی و توسعه پیشنهاد، و همچنین تلاش‌های تبلیغاتی در چندین بازار به عنوان مثال استفاده کند. از سوی دیگر، استراتژی بازاریابی ضمن جستجوی بهترین تعادل بین عرضه و تقاضا، کاهش هزینه ها و بهینه سازی حاشیه سود را ممکن می سازد.

استراتژی های مختلف بازاریابی

·         استراتژی تمرکز

·        استراتژی تمایز

·        استراتژی اسکیمینگ

·        استراتژی نفوذ

چندین استراتژی بازاریابی عمده را می توان متمایز کرد.

استراتژی تمرکز

این استراتژی بازاریابی معمولاً زمانی اجرا می شود که برند فقط یک بخش از مشتری را هدف قرار دهد. همچنین گاهی اوقات به عنوان یک استراتژی تمرکز یا تخصص نیز شناخته می شود. تمام تلاش های انجام شده برای متقاعد کردن و حفظ مشتریان بسیار هدفمند است.

این رویکرد به بازار مستلزم داشتن مزیت رقابتی واقعی است که به ویژه با هزینه یا ویژگی های محصول مرتبط است، که حفظ و تقویت آن در طول زمان مهم است.

این یک استراتژی بازاریابی است که اغلب توسط بازیگران صنعت لوکس و همچنین توسط بسیاری از شرکت‌های کوچک و متوسط ??که با یک محصول واحد یا محدوده نسبتاً محدود عرضه می‌شوند، اتخاذ می‌شود.

نمونه های زیادی از شرکت هایی وجود دارد که از استراتژی تمرکز استفاده می کنند. این به ویژه زمانی اتفاق می‌افتد که یک برند مد تصمیم می‌گیرد روی مشتریان بسیار خاصی مانند زنان سنگین‌تر تمرکز کند. این نیز استراتژی است که اغلب توسط یک فروشگاه متخصص در یک محصول، مانند چای یا شکلات، با تمایل به مخاطب قرار دادن عاشقان چای یا شکلات به عنوان اولویت مورد علاقه قرار می گیرد.

مزیت یک استراتژی تخصصی در دانش عمیقی است که شرکت از محصول، مشتری و بازار دارد. اغلب به شما امکان می دهد یک قدم جلوتر بمانید، روندها را از نزدیک دنبال کنید و حتی گاهی اوقات آنها را تعریف کنید. همچنین می تواند به راحتی مشتریانی را که عمدتاً از طرفداران واقعی تشکیل شده اند، حفظ کند. این استراتژی کاهش هزینه‌ها را ممکن می‌سازد، برای مثال، مدیریت موجودی و عرضه آسان‌تر یا سفارش‌های بزرگ‌تر محصولات خاص که باعث تخفیف می‌شوند.

اشکال عمده چنین رویکردی در تحول احتمالی بازاری است که شرکت به شدت به آن وابسته است.

استراتژی تمایز

برخلاف اولی، شرکتی که استراتژی تمایز را اتخاذ می‌کند، به بخش‌های مختلف بازار می‌پردازد، و به دنبال متمایز کردن خود از رقبای خود است و نه هدف خاصی.

با این استراتژی بازاریابی، میل به کار بر روی کیفیت محصولات و خدمات ارائه شده برای متمایز شدن از رقبا است.

به عنوان مثال، یک سوپرمارکت زنجیره ای می تواند بر ادغام طیف وسیعی از محصولات سالم در قلب قفسه های خود تأکید کند و از سوی دیگر، برنامه وفاداری جذاب تری نسبت به برنامه رقبای خود ارائه دهد.

بسته به فعالیت، تمایز می تواند در توانایی نوآوری، استفاده کارآمدتر از مواد خام یا فناوری، توسعه خدمات اضافی مرتبط با پیشنهاد، مانند خدمات پس از فروش با کیفیت یا شخصی سازی مشتری رخ دهد. ارتباط.

با چنین استراتژی، شرکت به دنبال توسعه و حفظ یک مزیت رقابتی است، اما همچنین به دنبال ایجاد مشکل برای بازیگرانی است که قادر به کسب سهم بازار یا جایگزینی آن هستند.

دو شکل عمده از راهبردهای تمایز را باید متمایز کرد:

·        تمایز از بالا: این شرکت با تمایل به تولید ارزش بیشتر درک شده توسط مصرف کننده، پیشنهاد کامل تر، با کیفیت بهتر از رقبای خود را ارائه می دهد. به این ترتیب او می تواند قیمت فروش خود را افزایش دهد.

·        تمایز از پایین به بالا: این شرکت پیشنهاد کمتری را ارائه می دهد، اما با قیمت پایین تر. این تفاوت قیمت باید مشتریان بیشتری را جذب کند. این راهبردی است که توسط شرکت هایی اجرا می شود که با هزینه کم عمل می کنند.

استراتژی اسکیمینگ

استراتژیSkimming یک استراتژی بازاریابی است که هدف آن ایجاد است. موقعیت در بازار با قیمتی بالاتر از آنچه توسط رقبا اعمال می شود، با تمایل به دستیابی به بخش خاصی از مشتری با قدرت خرید بیشتر.

برای دستیابی به این امر، شرکت باید بتواند مزیت رقابتی خود را نسبت به شرکت های همان بخش اعمال کند. باید به عنوان مثال، در کیفیت محصول ارائه شده، در بدنام بودن شرکت، در تصویر و جهان مرتبط با محصول تثبیت شود. به طور کلی، استراتژی skimming حاکی از آن است که برند به خوبی در بازار تثبیت شده و از شهرت قابل توجهی برخوردار است.

این رویکرد در زمینه راه اندازی یک محصول جدید، که اغلب مشتاقانه انتظار می رود، اجرا می شود. پس از عرضه، این شرکت آن را با قیمتی بالاتر از آنچه که فقط مشتریانی که برای اولین بار حاضر به پرداخت هستند، ارائه می دهد. این مشتریان وابستگی بسیار قوی به برند ایجاد کرده اند. به عنوان مثال، این مشتریان اپل هستند که می‌خواهند جزو اولین کسانی باشند که یک محصول جدید را خریداری و آزمایش می‌کنند، حتی اگر به معنای ساعت‌های طولانی در صف باشد.

با استفاده از چنین استراتژی، برند می تواند سود خود را با فروش محصول خود با قیمتی بالاتر از آنچه که مصرف کننده معمولی مایل به پرداخت آن است، به حداکثر برساند. ابتدا بر کسانی تأثیر می گذارد که با بهره گیری از حاشیه بزرگ، آماده پرداخت بیشتر از دیگران هستند. سپس استراتژی skimming کاهش تدریجی این قیمت را در طول چرخه عمر محصول برای دستیابی به سایر بخش های مشتری فراهم می کند. در واقع با کاهش هزینه‌های آن و مستهلک شدن سرمایه‌گذاری‌های مربوط به توسعه و عرضه محصول، به تدریج با کاهش قیمت‌ها و در عین حال حفظ حاشیه، به سراغ بازار بسیار بزرگ‌تری می‌رود.

استراتژی نفوذ

این استراتژی بازاریابی همانطور که از نامش پیداست برای نفوذ به یک بازار اجرا می شود. این شرکت با استراتژی skimming مخالفت می کند و به دنبال ارائه محصولی است که بیشترین انتظارات را برآورده می کند، با قیمتی به طور کلی جذاب، در وسیع ترین بازار ممکن.

با این استراتژی که تهاجمی در نظر گرفته می شود، تمایل شرکت این است که به سرعت سهم بازار را از رقابت به دست آورد. علیرغم سرمایه‌گذاری‌های عمده در توزیع، تبلیغات و فروش، در ابتدا بر سیاست قیمت‌های پایین دلالت دارد. این شرکت با شکستن بازار، مکانی را برای خود ایجاد می کند تا به طور دائم در آنجا مستقر شود و احتمالاً در مرحله دوم قیمت ها را به سمت بالا ارزیابی کند.

استفاده از این استراتژی اغلب با ورود یک اپراتور جدید مخابراتی به بازار نشان داده می شود. برای جلب مشتریان، حتی اگر خدمات همیشه وجود نداشته باشد، شرکت پیشنهادی را با قیمتی مقرون به صرفه ارائه می‌کند، با این هدف که خود را به‌طور دائم در فضایی که اغلب به‌عنوان بسیار رقابتی شناخته می‌شود، تثبیت کند.


10 گام ساده برای یک استراتژی برند موفق

 

 بسیاری به اشتباه فکر می کنند که استراتژی برند به طراحی یک لوگوی زیبا یا ایجاد یک شعار جذاب محدود می شود. این نمی تواند دور از واقعیت باشد. در حقیقت، برند شما شامل همه چیزهایی است که شما را از رقبا متمایز می کند. همه چیز از هویت بصری شما گرفته تا پیام های شما و تجربه مشتری. ناگفته نماند که مردم چگونه کسب و کار شما را درک می کنند، شامل تمام افکار و احساساتی که با برند شما مرتبط می کنند.

عناصر یک استراتژی برند موثر

از آنجایی که برندسازی بسیار گسترده است، توسعه یک استراتژی که کارآمد باشد هم زمان و هم برنامه ریزی دقیق می طلبد. برای کمک به این برنامه ریزی، دستورالعمل هایی را برای ایجاد یک استراتژی برند موثر برای کسب و کار خود در نظر بگیرید.

چگونه استراتژی برند خود را توسعه دهیم؟

ایجاد یک برنامه بلندمدت برای ایجاد برند شما می تواند کاری طاقت فرسا به نظر برسد. از کجا شروع می کنید؟ 10 مرحله وجود دارد که می تواند به شما یک پایه محکم برای ساختن بدهد.

1. جایگاه(های) خود را انتخاب کنید

پذیرایی از یک بازار خاص ممکن است شامل ارائه خدمات تخصصی، ارائه خدمات به مخاطبان خاص، یا محدود کردن تمرکز شما به محصولات خاصی باشد که به بهترین وجه نیازهای مشتریان شما را برآورده می کند. چرا «نیز کردن» می تواند یک حرکت استراتژیک هوشمندانه باشد؟

مزایا عبارتند از:

·        زمان و انرژی بیشتری برای تمرکز بر ایجاد بهترین محصولات، خدمات و تجربیات ممکن برای مشتریان خود.

·        کاهش اتلاف منابع (از جمله پول).

·        امکان دریافت حق بیمه برای تخصص تخصصی شما.

·        تمایز از رقبای که برای مخاطبان مختلف یا عمومی تر (شاید با پیشنهادات متفاوت یا عمومی تر نیز) جذابیت دارند.

·        به جای اینکه منابع خود را به طور نازک گسترش دهید و سعی کنید همه چیز را برای همه داشته باشید، می توانید آنها را در جایی که بهترین کار را انجام می دهند اختصاص دهید.

البته این بدان معنا نیست که باید روی یک مخاطب، خدمات یا محصول محدود تمرکز کنید. کسب و کارها می توانند با موفقیت به چندین جایگاه مختلف پاسخ دهند.

برای ایجاد پایه و اساس استراتژی برند خود، تعیین کنید که تمرکز شما در کجا ارزش بیشتری دارد. در نظر گرفتن آنچه بیشتر از آن لذت می برید و در آن عالی هستید، شروع خوبی برای شما ایجاد می کند و شما را در مسیر تصویر برند شماره گیری شده قرار می دهد که از استراتژی بازاریابی شما پشتیبانی می کند.

2. اهداف تجاری و بازاریابی خود را مشخص کنید

تمام هدف یک استراتژی رسیدن به یک هدف (یا اهداف) است. بنابراین، در توسعه استراتژی برند خود، نمی توانید اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را در نظر بگیرید.

به این فکر کنید که می خواهید کسب و کارتان در ماه آینده، سال آینده و چند سال دیگر به کجا برسد. آیا می خواهید تعداد مشتریان خود را تا درصد مشخصی افزایش دهید؟ آیا ایجاد یک برنامه وفاداری مشتری در کارت ها برای شما مناسب است؟ آیا در نهایت می خواهید مکان دیگری را باز کنید؟

در هر صورت، زمانی که تصمیم می‌گیرید چه استراتژی برندی با تلاش‌های بازاریابی شما هماهنگ می‌شود و شما را به هدفتان می‌رساند، اهداف اصلی خود را در اولویت قرار دهید.

3. تحقیقات برند را انجام دهید

ساختن یک استراتژی برند در یک حباب ایده بدی است. درک این نکته مهم است که رقبای شما و سایر مشاغلی که مخاطبان شما با آنها درگیر هستند چگونه خود را برندسازی می کنند.

البته، شما نمی خواهید یک کپی کننده باشید. با این حال، می‌توانید از آنچه برای آن‌ها مفید است، نحوه واکنش مخاطبانتان به تاکتیک‌های خاص و حتی کارهایی که رقبای شما در برندسازی‌شان انجام نمی‌دهند، بیاموزید. نگاه کردن به برندهای موجود می تواند به شما الهام بخش خلاقانه و بینش استراتژیک بدهد تا به شما کمک کند خود را از سایرین متمایز کنید.

4. آنچه شما را متمایز می کند را در کانون توجه قرار دهید

حتی اگر چیزی که ارائه می‌دهید واقعاً منحصر به فرد یا منحصر به فرد نباشد، همچنان می‌توانید متفاوت باشید. چگونه؟ پیام برند شما یک کلید است.

به عنوان مثال، قهوه‌های زنجیره‌ای تجاری Starbucks و Dunkin’ Donuts را در نظر بگیرید. هر دو محصولات مشابهی می فروشند، اما استراتژی های برند آنها پیام های متفاوتی را به مخاطبان بسیار متمایز منتقل می کند. و هر دو برند موفق هستند. همین امر می تواند در مورد شما نیز صادق باشد.

شما می توانید استراتژی برند خود را سفارشی کنید و کسب و کار خود را با موارد زیر متمایز کنید:

·        بیانیه ماموریت و چشم انداز که برای شما شخصی است

·        ارزش‌های اصلی که در قلب کاری که انجام می‌دهید قرار دارند و مشتریان شما به اشتراک می‌گذارند

·        توصیفی شفاف از روش منحصر به فرد شما برای حل یک مشکل رایج

·        توضیح واضحی از روش حل یک مشکل غیر معمول اما قابل توجه

·        تمرکز بر یک ویژگی غیر معمول یا منحصر به فرد از مخاطبان هدف شما

·        تجربه مشتری منحصر به فردی که برای مشتریان خود ایجاد می کنید.

فرض کنید شما صاحب یک پیتزا فروشی هستید. بله، تعداد زیادی پیتزا فروشی دیگر در آنجا وجود دارد. با این حال، پیتزای شما منحصر به فرد است زیرا پیتزای آجری ایتالیایی اصیل را در محیطی سرو می کنید که مشتریان شما را مستقیماً به قلب سیسیل می برد. هدف شما فقط تهیه پیتزاهای خوشمزه نیست. این برای ارائه یک تجربه معتبر ایتالیایی است که محلی ها نمی توانند در جای دیگری در این منطقه پیدا کنند.

اکنون نوع کسب و کار واقعی خود را به جای پیتزا فروشی جایگزین کنید. سوال اصلی همچنان باقی است. همان چه چیزی می توانید به مشتریان ارائه دهید که نمی توانند از رقبای شما دریافت کنند؟

5. به تجارت خود به عنوان یک شخص فکر کنید

هر فردی شخصیت منحصر به فردی دارد. هر تجارتی هم همینطور. با این حال، در هر دو مورد، هر شخصیتی به یاد ماندنی نیست. برای جلوگیری از داشتن یک نام تجاری فراموش نشدنی، می تواند به تصور کسب و کار شما به عنوان یک شخص (واقعی یا خیالی) کمک کند.

از خود بپرسید: اگر کسب و کار من یک شخص بود، چه نوع آدمی بود؟ چه ویژگی ها و ویژگی هایی آن را جذاب، تاثیرگذار یا به یاد ماندنی می کند؟ دیگران چگونه صدا، لحن و سبک خود را توصیف می کنند؟ این تمرین می تواند به شما کمک کند ویژگی های کسب و کار خود را که می خواهید در استراتژی برند خود برجسته کنید و بهترین راه برای انجام آن را تجسم کنید.

6. یک تجربه استثنایی برای مشتری ایجاد کنید

تجربه مشتری اکولایزر عالی کسب و کارها است. مطمئناً، یک رقیب ممکن است همان محصولات یا خدمات را با قیمت ارزان‌تری ارائه دهد، اما اگر با مشتریان خود رفتار ضعیفی داشته باشند یا به جزئیات کوچک اما مهم نپردازند، اهمیتی نخواهد داشت. مردم مایلند پول یا زمان بیشتری را برای تجربه بهتر خرج کنند.

به علاوه، مشتریان راضی می‌توانند به بازاریاب‌های کوچک برای کسب‌وکار شما تبدیل شوند، تجربه مثبت خود را منتشر کنند، نظرات مشتریان را بنویسند، و شما را به دیگرانی مانند آنها توصیه کنند. بنابراین فراتر از این فکر کنید که چگونه می توانید یک تجربه مناسب یا حتی کمی بهتر از رقبای خود ارائه دهید. تجربه ایده آلی را برای مشتریان خود ارائه دهید.

چه پایه های اضافی را می توانید پوشش دهید تا به مشتریان خود نشان دهید که واقعاً از آنچه می گویید دفاع می کنید؟ چه جنبه هایی از برند خود را می توانید در ارتباط با مشتریان، خدمت رسانی و حمایت از آنها به عمل تبدیل کنید؟ علاوه بر این، چگونه می توانید برای مشتریان خود به اشتراک گذاری تجربیات مثبت خود به خصوص آنلاین با شما آسان کنید؟

7. با جامعه خود درگیر شوید

استقبال از جامعه محلی شما می تواند معجزه ای برای کسب و کار شما ایجاد کند. مردم عاشق حمایت از مشاغل محلی هستند و اغلب آگاهانه انتخاب می کنند تا آنها را در زنجیره های بزرگ مرتب کنند. به علاوه، برخلاف شرکت‌های بزرگ‌تر، این امکان را برای افراد فراهم می‌کنید که چهره‌ای به برند شما بدهند و آن را جذاب‌تر و انسانی‌تر کنید.

ارتباط شخصی با مشتریان دارای مزیت دوگانه است. اول، این یک راه عالی برای ایجاد روابط، ایجاد شهرت عالی، و تبدیل مشتریان وفادار به طرفداران برند است که با کمال میل تجربیات مثبت خود را با کسب و کار شما به اشتراک می گذارند. دوم، هرچه بیشتر با مشتریان خود در ارتباط باشید، نیازهای آنها را بهتر درک خواهید کرد. بینش‌هایی که جمع‌آوری می‌کنید به شما این امکان را می‌دهد که راه‌حل‌های مناسب‌تری ارائه دهید، که به معنای مشتریان خوشحال‌تر است!

چه راه هایی وجود دارد که می توانید در جامعه خود درگیر شوید؟ شما می توانید با دیگر صاحبان مشاغل کوچک ارتباط برقرار کنید، در رویدادهای محلی شرکت کنید، بهترین مشتریان خود را در صفحات رسانه های اجتماعی خود معرفی کنید، یا حتی از تیم های ورزشی کودکان از مدارس مجاور حمایت کنید. همه این استراتژی ها شما را به مشتریان خود نزدیک تر می کند و در عین حال آنها را تشویق می کند تا از تجارت شما حمایت کنند.

8. ایجاد و نگهداری یک وبلاگ با کیفیت بالا

یک وبلاگ تجاری که به خوبی نگهداری می شود می تواند مزایای زیادی از جمله افزایش دید آنلاین و افزایش فروش به همراه داشته باشد. با این حال، همچنین می تواند راهی مطمئن برای توسعه برند شما باشد.

همانطور که گفته شد، برندسازی به این معناست که کسب و کار شما به راحتی در میان جمع قابل شناسایی باشد و وبلاگ نویسی راهی عالی برای ارتباط با شخصیت و هدف منحصر به فرد شرکت شما است.

فقط مطمئن شوید که موضوعاتی را انتخاب کنید که به مخاطبان شما مرتبط است و پست های شما را برای خواندن آسان می کند و تصاویر را برای جلب توجه و بهبود تجربه کاربر اضافه می کند. و از افزودن شخصیت به اطلاعاتی که منتقل می کنید نترسید. به این فکر کنید که چگونه شخصاً با یک مشتری در مورد تجارت خود یا یک توصیه خاص صحبت می کنید و سعی کنید در هنگام نوشتن پست های خود این سبک مکالمه را حفظ کنید.

9. هویت بصری خود را به صورت استراتژیک توسعه دهید

هنگام تصمیم گیری در مورد برندسازی بصری، استراتژی به همان اندازه کلیدی است که هنگام ایجاد پیام شما. به عنوان مثال، انتخاب رنگ های برند صرفاً یک موضوع ترجیحی شخصی نیست. روانشناسی رنگ باید یک عامل راهنما باشد. از این گذشته، تحقیقات نشان داده است که بین 62 تا 90 درصد قضاوت‌های فوری مشتریان بر اساس رنگ است. چرا؟

رنگ‌های مختلف احساسات و واکنش‌های متفاوتی را برمی‌انگیزد، که می‌توانید از آنها برای تأثیرگذاری بر نحوه نگاه و تعامل مردم با برندتان استفاده کنید.

به عنوان مثال، "Vibes" مرتبط با برخی از رنگ ها را در نظر بگیرید:

·        آبی می تواند قابلیت اطمینان و اعتماد را در میان بسیاری از چیزهای دیگر نشان دهد و آن را به محبوب ترین و پرمعنی ترین رنگ تبدیل کند.

·        بنفش یکی دیگر از موارد مورد علاقه است و با سلطنت، خلاقیت و خوش بینی همراه است.

·        رنگ قرمز شور، هیجان و جسارت را به همراه چندین نقطه متضاد از جمله خطر به ذهن می آورد (پس مراقب این یکی باشید!)

·        سبز اغلب مفاهیمی مانند رشد، سلامت و ایمنی را نشان می دهد.

·        رنگ زرد با گرما، روشنایی و خوش بینی همراه است.

·        سیاه و سفید هر دو می توانند برای انتقال کلاس، اعتماد به نفس و سادگی استفاده شوند.

و این فقط یک مزه از بسیاری از مفاهیم مثبت و نه چندان مثبت مرتبط با رنگ ها و سایه های مختلف است. نکات ظریف زیادی وجود دارد که باید در نظر داشته باشید، بنابراین، از لوگوی شما گرفته تا طراحی وب سایت و فراتر از آن، مطمئن شوید که رنگ های برند خود را هوشمندانه انتخاب کنید. تنها در صورتی که این کار را انجام دهید، برندسازی بصری شما از استراتژی برند بزرگ‌تر شما پشتیبانی می‌کند و تجارت بیشتری را برای شما به ارمغان می‌آورد.

10. حساب های رسانه های اجتماعی خود را متحد کنید

علاوه بر وب سایت شما، حساب های رسانه های اجتماعی شما جزو آسان ترین نمایندگان تجارت آنلاین شما هستند. به عبارت دیگر، حساب‌های شما فرصتی عالی برای متمایز کردن نام تجاری شما از آغاز تعامل یک مشتری بالقوه با شما فراهم می‌کند.

چه از توییتر، فیسبوک، اینستاگرام یا سایر پلتفرم‌ها استفاده می‌کنید، صدا و تصاویری منسجم را حفظ کنید. این اطمینان حاصل می کند که دنبال کنندگان و مشتریان بالقوه شما با همان ثبات و اطمینانی روبرو می شوند که در صورت معامله با شما انتظار دارند.

چرا کار را در استراتژی برند خود قرار دهید؟

نام تجاری شما با شما شروع می شود اما در نهایت با تصوری که مردم از کسب و کار شما دارند و اقداماتی که در نتیجه انجام می دهند یا انجام نمی دهند به پایان می رسد. (عملیات مواردی مانند پر کردن فرم - که یک ابزار جمع آوری داده های شخص اول است که در دنیای بدون کوکی اهمیت فزاینده ای پیدا می کند.)

با شکل دادن به هر جنبه از برند خود به طور هدفمند، می توانید تأثیر مثبتی بر درک و پاسخ مخاطبان خود داشته باشید، نه اینکه به تبلیغات خود اضافه کنید.

چه کسب‌وکار شما بزرگ باشد یا کوچک، قدیمی یا جدید، اولویت‌بندی استراتژی برند شما به روش‌های متعددی نتیجه خواهد داد. آیا می خواهید روابط قوی تری با مخاطبان خود داشته باشید، شهرت بهتری داشته باشید، در معرض دید بیشتری قرار بگیرید و درآمد بیشتری داشته باشید؟ اگر چنین است، کار را در این بخش ارزشمند از طرح کسب و کار کوچک خود قرار دهید.


مزایای تولید ناب | چرا Lean را پیاده سازی کنیم؟

 

اگر قصد پیاده‌سازی تولید ناب را دارید یا یکی از مشتریان شما اصرار دارد که این مسیر را طی کنید، احتمالاً از خود می‌پرسید: «این برای من چیست؟»

بسیاری از شرکت‌ها هستند که تولید ناب را پیاده‌سازی کرده‌اند و از آن تعریف می‌کنند و مدعی پیشرفت‌های عظیم هستند و همچنین شرکت‌هایی که اصرار دارند که «ناب کار کرده‌اند» و چیزی جز مشکلات از آن عایدشان نشده است! اما حقیقت چیست، مزایای تولید ناب چیست؟

Lean Manufacturing  از سیستم تولید تویوتا (TPS) نشات گرفته است که بدون شک موفق ترین تولیدکننده خودرو است. تویوتا در نظرسنجی ها و نظرسنجی ها از نظر کیفیت و قابلیت اطمینان به طور مداوم از هر تولید کننده و محصولاتش پیشی می گیرد. آنها همچنین برخلاف بسیاری از رقبای خود که در سراسر جهان با ورشکستگی روبرو هستند، یک شرکت سودآور هستند!

اگر موفقیت تویوتا دلیل کافی نیست؛ مزایای واقعی Lean چیست؟

اجرای تولید ناب از طریق تلاش برای جریان دادن ارزش به خواسته مشتری (Just In Time) از ضایعات در فرآیندهای شما جلوگیری می کند و از بین می برد. پسماندها به عنوان بخشی از هفت زباله طبقه بندی می شوند. حمل و نقل، موجودی، حرکت، انتظار، پردازش بیش از حد، تولید بیش از حد، و نقص.

همه این ضایعات تأثیر مستقیمی بر هزینه‌های شما دارند، همه آنها عملیاتی هستند که ارزش افزوده ندارند، عملیاتی که مشتری شما از پرداخت آن خشنود نیست و هیچ ارزشی به محصول یا خدماتی که ارائه می‌دهید اضافه نمی‌کند.

بسیاری از مطالعات نشان داده اند که ما فقط در حدود 5? از زمان های عملیات خود ارزش اضافه می کنیم، 95? باقیمانده اتلاف است! تصور کنید که بتوانید آن 95 درصد زمان و تلاش تلف شده را حذف کنید. چه کاری برای عملیات شما انجام می دهد؟

·        عملکرد با کیفیت، نقص کمتر و کار مجدد (در خانه و مشتری).

·        خرابی ماشین و فرآیند کمتر.

·        سطوح پایین تر موجودی

·        سطوح بالاتر از گردش سهام.

·        فضای کمتر مورد نیاز

·        راندمان بالاتر، خروجی بیشتر در ساعت.

·        عملکرد تحویل بهبود یافته است.

·        توسعه سریعتر

·        رضایت بیشتر مشتری.

·        روحیه و مشارکت کارکنان بهبود یافته است.

·        بهبود روابط با تامین کننده

·        سود بیشتر!

·        افزایش کسب و کار!

آیا اینها دلایل کافی برای اجرای Lean نیستند؟

به دست آوردن مشتریان راضی

اولین اصل ناب، شناسایی ارزشی است که توسط مشتری درک می شود. اگر بتوانید هر بار آنچه را که مشتری می خواهد ارائه دهید، مطمئن خواهید شد که مشتریان راضی دارید. اگر همیشه محصولات و خدمات با کیفیت بالا را به موقع و در مکان مناسب عرضه می کنید، کسب و کاری دارید که موفق می شود! پیاده سازی ناب آن دسته از مشتریان راضی را برای شما فراهم می کند که به خرید از شما ادامه می دهند و به شما امکان می دهد تجارت خود را حفظ کرده و حتی رشد دهید.

موجودی مشکلات را پنهان می کند

در حالی که بسیاری از حسابداران، تعداد زیادی سهام را به عنوان یک مزیت برای کسب و کار و دارایی می دانند، اما واقعاً یک مانع بزرگ برای تجارت شما است. ذخیره و جابجایی سهام هزینه دارد و از پول نقد شما (یا باید وام بگیرید) برای نگهداری آن استفاده می کند. یکی از اهداف اصلی Lean حذف سهام در فرآیندهای شما است، ما به دنبال حذف موجودی هستیم که به طور کلی وجود دارد تا همه مشکلات دیگر را پنهان کند. این به نوبه خود پول نقد را برای استفاده در کسب و کار به دستان شما باز می گرداند (به یاد داشته باشید که پول نقد پادشاه است!)

حذف موجودی همچنین فضا را آزاد می کند و نیاز به مقادیر بیش از حد تجهیزات جابجایی را از بین می برد و همچنین فرصت رسیدگی به آسیب و حتی منسوخ شدن محصولات را از بین می برد.

نمونه ای از این شرکتی است که من در انگلستان از آن بازدید کردم، آنها 30 هزار وام از دولت برای خرید ماشین آلات می خواستند. این شرکت حدود 100 نفر را استخدام می کرد و بیش از 2 میلیون گیگابایت پوند به فروش می رساند. اما آنها بیش از 2 میلیون پوند سهام در انبار خود داشتند و نیمی از کارمندان آنها فقط در جابجایی محصول مشغول بودند. محصولات ساده بودند و شرکت در واقع می‌توانست آنها را سریع‌تر از اینکه بتواند آنها را پیدا کند و از فروشگاه‌ها بازیابی کند، تولید کند. این شرکت می تواند بیش از 2 میلیون را آزاد کند که تازه شروع به سفارش دادن کرده و از تمام سهام خود استفاده می کند.

ناب سود شما را بهبود می بخشد

اکثر شرکت ها بر اساس فرمول زیر کار می کنند.

قیمت فروش = سود + هزینه

اما اگر قیمت فروش شما خیلی بالا باشد، مشتریان از شما خرید نمی کنند، قیمت فروش در واقع چیزی است که توسط بازار تعیین می شود و نه توسط شما. اگر محصول یا خدمات خود را با قیمت فروش مناسب ارائه ندهید، مشتری را حفظ نخواهید کرد یا به دست نخواهید آورد.

باید روی موارد زیر کار کنید؛

سود = قیمت فروش - هزینه ها

استخدام مشاور تولید ناب برای کاهش هزینه های شما کار می کند. بنابراین هر چه بیشتر پس انداز کنید، سود بیشتری خواهید داشت. هر پنی که پس انداز می کنید مستقیماً به سود شما اضافه می شود. شرکت هایی که اعمال می کنند ment Lean معمولاً باعث صرفه جویی قابل توجهی در هزینه ها می شود که تأثیر بسیار واقعی بر سودآوری شرکت ها دارد. همانطور که قبلا ذکر شد، فقط باید به عملکرد تویوتا در برابر خودروسازان بزرگ آمریکایی نگاه کنید تا تفاوت را ببینید.

آمار و ارقام پیاده سازی تولید ناب

اطلاعات زیر از خدمات مشاوره تولید در بریتانیا گرفته شده است، آنها در چندین سال گذشته پروژه های بهبود کسب و کار را در هزاران شرکت تولیدی در سراسر بریتانیا انجام داده اند. اکثر این پروژه ها بر اساس اصول و ابزارهای تولید ناب انجام می شوند.

ارقام زیر میانگین نتایج برای شرکت ها در بسیاری از صنایع مختلف و با اندازه های مختلف در یک دوره چند ساله است.

اینها ارقام متوسط ??از هزاران پروژه هستند، نه فقط چند مطالعه منتخب برای خوب جلوه دادن ارقام. این ارقام نمونه ای از آنچه دیگر مطالعات دانشگاهی و مشاوره منتشر کرده اند است.

افزایش 25 درصدی بهره وری چه معنایی برای شرکت شما خواهد داشت؟ اگر سطح ضایعات تا 26 درصد کاهش یابد، چقدر در زمان و هزینه صرفه جویی می شود. اگر عملکرد تحویل شما تا 26 درصد بهبود یابد، چه تعداد از مشتریان عصبانی خوشحال خواهند شد و از چند حمل و نقل وحشت زده جلوگیری می شود؟ اگر بتوانید موجودی خود را کاهش دهید چقدر پول نقد آزاد می شود؟ با یک سوم فضای خالی خود چه کاری می توانید انجام دهید؟

خطرات اجرای ناب

ناب یک اندازه مناسب برای همه نیست، توسط ابزار کتاب یک شبه اجرا شود! این نیاز به تعهد و مشارکت همه افراد در سازمان شما دارد.

اغلب کار کردن با اصول ناب برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت در پایان هر ماه بسیار آسان است تا خوب به نظر برسد، این اغلب ابتکارات ناب را تضعیف می کند که منجر به اخراج سریع آن به عنوان یک ابزار مؤثر می شود.

به دلیل عدم تمرکز کلی بر فرهنگ ناب برای کسب و کار، سود حاصل از کاربردهای فردی ابزارها اغلب در مدت کوتاهی از بین می رود.

مردم می بینند که بهبود کارایی می تواند مشاغل آنها را غیرضروری کند، بنابراین در برابر تغییرات مقاومت می کنند، مگر اینکه سیاست هایی وجود داشته باشد که آنها را مجدداً به شیوه ای سازنده بازگرداند.

نیاز به تغییر

همانطور که دمینگ یک بار گفت؛ "لازم به تغییر نیست، بقا اجباری نیست!" می‌توانید همان‌طور که هستید بمانید و امیدوار باشید که هیچ‌کس محصولات ارزان‌تری تولید نکند که نیازهای مشتریان شما را بهتر برآورده کند

با این حال، ما اکنون در یک بازار جهانی هستیم، شخصی در آنجا به سهم شما از بازار نگاه می کند و در حال بررسی این است که چگونه آن را از شما به دست آورد، آیا می نشینید و آن را به آنها می دهید؟ رقبای شما بهبود خواهند یافت، تکامل خواهند یافت، حتی ممکن است صنعت شما را متحول کنند، ابتدا باید آنجا باشید وگرنه کسب و کار خود را از دست خواهید داد.

فقط ایجاد بهبود در زمان وقوع بحران کافی نیست، شما باید برنامه ای برای بهبود مستمر کسب و کار داشته باشید تا اطمینان حاصل کنید که کسب و کار شما شکوفا می شود، نه اینکه فقط برای بقا تلاش کنید.

پیاده سازی Lean Manufacturing و Lean Tools یک روش اثبات شده برای بهبود کسب و کار شما و شکست دادن رقبا است.


اثربخشی سازمانی: راهنمای افزایش عملکرد کاری

سازمان های موثر مانند یک ماشین خوب طراحی شده و روغن کاری شده کار می کنند. هر بخش یکپارچه می شود تا با موفقیت نتایجی را که سازمان برای دستیابی به آن برنامه ریزی می کند ایجاد کند و تا حد امکان زمان و منابع کمتری را هدر دهد. اثربخشی سازمانی روشی نوین برای سنجش و هدایت سازمانها برای رسیدن به اهدافشان است.

راه برای بهبود عملکرد کاری

اثربخشی سازمانی به عنوان مفهومی برای سنجش کارایی یک سازمان در دستیابی به اهدافش با کمک منابع داده شده بدون اعمال فشار بی مورد بر کارکنانش تعریف می شود. این در مورد این است که چگونه شرکت می تواند سهمیه هدف محصولات و/یا خدمات را تولید کند، فرآیند آن چقدر کارآمد است و چقدر زباله تولید می شود.

ما می دانیم که بهبود عملکرد سازمان زمان محقق می شود که رهبری در بهترین حالت خود باشد. رهبری نقش بسزایی در تعیین جهت گیری تیم ها، ایجاد استراتژی ها و اجرای آنها به شیوه ای موثر برای دستیابی به اهداف، ارتباطات کارآمد، همسویی اهداف در سراسر سازمان، توسعه کارکنان، مسئولیت پذیری و بهترین استفاده از منابع ایفا می کند.

بنابراین، به طور خلاصه، اثربخشی سازمانی به چگونگی دستیابی یک سازمان به خودآگاهی کامل اشاره دارد که بخشی از آن به دلیل موارد زیر است:

·        رهبران اهداف مشخصی را برای کارمندان تعیین می کنند و راه هایی را برای اجرای کارآمد آن اهداف ترسیم می کنند.

·        مدیریت اجرای فرآیندهای تصمیم گیری شفاف و خطوط لوله ارتباطی.

·        کارمندان متعهد - که با دقت انتخاب می شوند و به طور منصفانه پاداش می گیرند - کاری تولید می کنند که نتایج را در اولویت قرار می دهد.

چرا اثربخشی سازمانی مهم است؟

وقتی به اثربخشی و بهبود عملکرد سازمان فکر می کنیم، احتمالاً به نمونه هایی از افراد موفق مانند مارک زاکربرگ یا استیو جابز فکر می کنیم. اما در یک زمینه سازمانی، تعریف اثربخشی به طور قابل توجهی دشوارتر می شود. داشتن یک شرکت موفق یک چیز است، اما موثر بودن یا نبودن آن متفاوت است.

شما می توانید بسیار موفق باشید، اما اگر شما نیز موثر بودید، موفقیت شما به میزان قابل توجهی افزایش می یافت. هرچه یک سازمان مؤثرتر باشد، شانس بیشتری برای بقا و شکوفایی در طول سالها دارد. شما باید بدانید که اجرای فرآیندهای سازمانی برای موثرتر شدن چیزی است که باید به طور روزانه یاد گرفت و تمرین کرد، این تعهدی است که باید در هر زمان معینی مورد بازنگری و ارزیابی قرار گیرد تا ببینیم چگونه کار می کند و تغییراتی در آن ایجاد شود. مناطقی که برای حفظ مزیت رقابتی نیاز به بهبود دارند.

مطالعه ای توسط Bain & Company مقایسه جالبی بین تعهد مداوم به اثربخشی سازمانی و مجموعه ای از ابتکارات یک بار مصرف می کند که ممکن است فقط به کاهش هزینه ها کمک کند. اولی با یک روال سالم خوردن غذای خوب و ورزش منظم قابل مقایسه است، در حالی که دومی شبیه رژیم غذایی شدید است. اگرچه دومی ممکن است در کوتاه مدت کار کند و نتایج فوری به دست آورد، اما «عضلاتی برای حفظ تغییرات بلندمدت نمی‌سازد».

به خاطر داشته باشید که تعهد به بهبود عملکرد و اثربخشی سازمانی، نباید از سلامت شرکت غافل شود.

7 راه برای بهبود عملکرد کاری

برای دستیابی به عملکرد بهتر، در اینجا موارد کلیدی وجود دارد که باید روی آنها تمرکز کنید تا کارایی سازمانی بهبود یابد:

رهبری خوب

 توسعه رهبری در شرکت یک جنبه حیاتی برای بهبود عملکرد است. رهبران خوب کسانی هستند که چشم انداز روشنی برای سازمان و تیم های آن ایجاد می کنند، آنها استراتژی ها و فرآیندها را تعریف و اجرا می کنند و با الگوبرداری و پاسخگویی رهبری می کنند.

استراتژی خوب

یک استراتژی موفق شامل تغییر هویت سازمان به منظور گنجاندن کارایی و اثربخشی به عنوان ارزش‌های اصلی است. همانطور که شرکت شما به دلیل اثربخشی آن توسط کارمندان و بازار بیشتر شناخته می شود، این ارزش های مهم به طور ذاتی در هر هدفی دخالت خواهند داشت.

اثربخشی سازمانی باید اهداف یک شرکت را ساده و روشن کند. هرچه اهداف در سطح استراتژیک واضح تر مشخص شوند، تراز کردن آنها در سایر بخش ها آسان تر است.

ارتباطات

به خوبی شناخته شده است که هر سازمانی به ارتباطات مؤثر نیاز دارد تا هر بخش از اطلاعات به طور روان و درست به روشی دقیق به افراد دیگر منتقل شود. هر اتفاق کوچکی که در یک شرکت رخ می دهد به دلیل تبادل پیام در آن شرکت اتفاق می افتد و به همین دلیل است که یک ارتباط موثر و استراتژیک بسیار مهم است.

ارتباط خوب این اطمینان را می دهد که تأثیر پیام با استراتژی های تعیین شده همسو است به طوری که همه چیز کاملاً درک شود. در حین برقراری ارتباط، صحبت های خود را پیگیری کنید و مطمئن شوید که گفته های شما واضح است. یک ارتباط شفاف تمرکز را روی اهداف اصلی حفظ می کند و از اتفاقات ناگوار، انجام دیرهنگام کارها و بهانه گیری جلوگیری می کند.

پاسخگویی

برای بهبود عملکرد کاری، مهم است که بدانیم اثربخشی سازمانی تا حد زیادی به مسئولیت پذیری وابسته است. هر سازمانی باید محیطی بسازد که در آن هر فرد در قبال اهداف و وظایفی که در آن دخیل است پاسخگو باشد.

مسئولیت‌پذیری تعیین می‌کند که کارکنان چگونه وظایف خود را مؤثر انجام می‌دهند، بنابراین یک سازمان باید سیستم‌های پاسخگویی مؤثری داشته باشد تا انتظارات واضح را در سراسر سازمان حفظ کند.

عملکرد و معیارها

 بله، بخش منابع انسانی مسئول آوردن بهترین استعدادها و تناسب به شرکت و آموزش آنها برای برآورده کردن انتظارات است. اما نحوه عملکرد کارکنان فقط به مهارت های آنها بستگی ندارد، رهبران آنها نیز مسئول حفظ عملکرد آنها در مسیر درست هستند. بهترین راه برای انجام این کار استفاده از معیارهای مناسبی است که در عین مسئولیت پذیری کارکنان، انگیزه و تشویق می کند. انتخاب معیارهای مناسب برای اندازه گیری بسیار مهم است، می توانید با پرسیدن سوالات زیر کمک بگیرید:

-        اهداف مشخصی که اعضای تیم من به سمت آن حرکت می کنند چیست؟

-        آیا آنها به وضوح توسط رهبران تیم مشخص شده اند؟

-        چگونه و با چه فاصله ای پیشرفت ارزیابی می شود؟

این رهبران هستند که سیستم اندازه گیری را برای ردیابی پیشرفت و بررسی مرتب وضعیت ایجاد و حفظ می کنند. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این موضوع، مقاله ما را با عنوان «دریافت مزایای مدیریت عملکرد» بررسی کنید.

رفتار

 رفتار مکرر، خوب یا بد، جایی است که تلاش‌ها برای دستیابی به اثربخشی سازمانی، بسته به رفتار مذکور، به احتمال زیاد در سراشیبی یا سربالایی قرار دارند. برای ایجاد یک سازمان سالم که در آن رفتار مثبت برجسته شود، باید لحظات پیشگامانه خاصی را در عملکرد روزانه خود در شرکت شناسایی کنید، روش هایی را که کارکنان باید رفتار خود را در لحظات خاص تغییر دهند، بیان کنید و سیستم هایی را برای تقویت آن رفتارها و ایجاد انگیزه خوب پیاده سازی کنید. انتخاب ها

فرهنگ

سطح مشارکت کارکنان نقش مهمی برای دستیابی به اثربخشی و عملکرد بهتر سازمانی دارد. کارمندان با انگیزه معمولاً عملکرد بهتری دارند، بنابراین ایجاد فرهنگی که به طور گسترده به اثربخشی ارزش می دهد، کلیدی است. مطالعات بی‌شماری بر همبستگی بین مشارکت کارکنان و عملکرد کلی سازمان تأکید کرده‌اند. مشارکت کارکنان باید همیشه در بالای لیست اولویت های شما باشد تا عملکرد سازمانی بهبود یابد.