علل بروز تعارض در سازمان

برای بقا، یک شرکت باید تلاش خود را بر ایجاد درآمد در مواجهه با رقابت متمرکز کند. این امر مستلزم آن است که همه کارفرمایان، مدیران و تیم ها برای دستیابی به اهداف شرکت با هم متحد شوند، نیازی که متأسفانه می تواند با تضاد درونی سازمانی از مسیر خارج شود. برای اینکه کارکنان خود را بر مولد بودن و بهبود رقابت متمرکز نگه دارید، لازم است دلایل تعارض سازمانی را درک کنید.

وجود انتظارات نامشخص

این وظیفه یک کارمند است که انتظارات مدیر خود را برآورده کند، اما اگر این انتظارات اشتباه درک شود، ممکن است تعارض ایجاد شود. مدیران باید زمانی را صرف انتقال شفاف اهداف خود به کارکنان و سپس تایید کتبی آن اهداف کنند. یک مدیر همچنین باید کارکنان خود را تشویق کند تا در مورد اهدافشان سؤال بپرسند و جلسات منظمی را برای بحث در مورد اهداف و بهترین راه رسیدن به آنها برگزار کند.

خرابی در ارتباطات

اگر یک بخش برای انجام کار خود از بخش دیگری به اطلاعات نیاز داشته باشد و بخش دوم به درخواست اطلاعات پاسخ ندهد، ممکن است تضاد ایجاد شود. برخی از اختلافات بین بخشی ممکن است باعث ایجاد یک نگرش غیر پاسخگو شود که می تواند به سرعت به یک درگیری داخلی تبدیل شود.

راه دیگر ایجاد این نوع تضاد، دادن یک پاسخ دایره ای مانند موضوعی است که دائماً «در حال بررسی» است. هنگامی که افراد یا ادارات در پاسخگویی به درخواست‌های اطلاعاتی تأخیر می‌کنند، یا عمداً اطلاعات را مخفی می‌کنند، بهتر است فوراً با یک ملاقات شخصی با هر دو طرف برای حل وضعیت، به وضعیت رسیدگی شود.

درک نادرست اطلاعات

درگیری داخلی گاهی ممکن است در نتیجه یک سوء تفاهم ساده به وجود بیاید. ممکن است یک نفر اطلاعات را اشتباه درک کند و این می تواند باعث ایجاد یک سری درگیری ها شود. برای مقابله با این نوع شرایط، بهتر است که فرد به سوء تفاهم خود اعتراف کند و با طرف های آسیب دیده برای اصلاح وضعیت همکاری کند. به عنوان مثال، اگر مدیر تولید اهداف تولید محصول را اشتباه درک کند، ممکن است مدیر فروش محصول کافی برای فروش نداشته باشد. مسئولیت یک اشتباه می تواند به سرعت یک تعارض بالقوه سازمانی را خنثی کند.

عدم مسئولیت پذیری کارکنان

تعارض سازمانی ممکن است از ناامیدی ناشی شود. یکی از منابع ناامیدی عدم پاسخگویی است. اگر مشکلی پیش آمده باشد و هیچ کس حاضر نباشد مسئولیت آن مشکل را بپذیرد، این عدم پاسخگویی می تواند در کل شرکت نفوذ کند تا زمانی که مشکل حل شود. یکی از راه‌های مبارزه با عدم پاسخگویی این است که از هر کسی که با سندی در تماس است نام خود را امضا کرده و تاریخ را درج کند. دنباله کاغذ ممکن است گاهی اوقات منبع مشکل را پیدا کند، که سپس می توان به آن پرداخت.


7 مرحله برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی کامل در سال 2022

یک استراتژی بازاریابی قوی به مخاطبان هدف شما خواهد رسید - این شامل کسانی می شود که هرگز نام برند شما را نشنیده اند تا مشتریان تکرار شوند. بدون استراتژی تعریف شده، شما اساساً چیزهایی را به دیوار می‌اندازید تا ببینید چه چیزی می‌چسبد. و هزینه، زمان و منابع را برای شما به همراه دارد.

یک استراتژی بازاریابی:

·        تیم خود را با اهداف خاص هماهنگ کنید.

·        به شما کمک می کند تا تلاش های خود را با اهداف تجاری مرتبط کنید.

·        به شما امکان می دهد آنچه را که با مخاطب هدف شما طنین انداز می شود شناسایی و آزمایش کنید.

هفت مرحله کلیدی برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی موفق وجود دارد: برنامه بازاریابی خود را بسازید، شخصیت های خریدار خود را ایجاد کنید، اهداف خود را شناسایی کنید، ابزارها را انتخاب کنید، منابع موجود خود را بررسی کنید، کمپین های رسانه ای را حسابرسی و برنامه ریزی کنید، و در نهایت، استراتژی خود را اجرا کنید.

بیایید در بخش بعدی به جزئیات هر مرحله بپردازیم. یا می توانید به بخشی که بیشتر به آن علاقه دارید بروید.

7 مرحله یک استراتژی بازاریابی

1. یک برنامه بازاریابی بسازید.

صبر کنید، من باید برای استراتژی خود برنامه ریزی کنم؟ تفاوت در چیست؟ استراتژی بازاریابی شما نمای کلی از دلایلی را ارائه می دهد که چرا تیم بازاریابی شما به منابع خاصی نیاز دارد، اقدامات خاصی را انجام می دهد و اهداف خاصی را در طول سال تعیین می کند. برنامه بازاریابی شما اقدامات خاصی است که برای دستیابی به آن استراتژی انجام خواهید داد.

الگوی مناسب می تواند به شما کمک کند تا یک برنامه بازاریابی بسازید که بودجه سالیانه شما، ابتکاراتی که سازمان بازاریابی شما باید با آنها مقابله کند و کانال های بازاریابی که برای اجرای آن طرح ها استفاده خواهید کرد را مشخص می کند.

به‌علاوه، همه چیز را به خلاصه‌ای از کسب‌وکار مرتبط می‌کند تا شما را با اهداف کلان شرکت هماهنگ کند.

2. پرسونای خریدار ایجاد کنید.

اگر نمی توانید در یک جمله تعریف کنید که مخاطب شما چه کسی است، اکنون فرصتی برای انجام آن است. شخصیت خریدار تصویری از مشتری ایده آل شماست.

به عنوان مثال، فروشگاهی مانند میسی می‌تواند شخصیت خریدار را به‌عنوان Budgeting Belinda تعریف کند، یک زن شیک طبقه کارگر در دهه 30 زندگی‌اش در حومه شهر، و به دنبال پر کردن کمد خود با معاملات طراحان با قیمت‌های پایین است.

با این توصیف، بخش بازاریابی میسی می‌تواند بودجه Belinda را به تصویر بکشد و با تعریف روشنی در ذهن کار کند.

شخصیت های خریدار دارای اطلاعات جمعیت شناختی و روانشناختی مهمی هستند، از جمله سن، عنوان شغل، درآمد، مکان، علایق و چالش ها. توجه داشته باشید که چگونه بلیندا همه این ویژگی ها را در توصیف خود دارد.

لازم نیست شخصیت خریدار خود را با یک قلم و کاغذ بسازید. در واقع، HubSpot یک قالب رایگان ارائه می دهد که می توانید از آن برای ساختن خود استفاده کنید (و واقعاً سرگرم کننده است).

همچنین می‌توانید از پلتفرمی مانند Versium استفاده کنید که به شما کمک می‌کند مخاطبان هدف خود را از طریق داده‌ها و هوش مصنوعی شناسایی، درک کرده و به آنها دسترسی پیدا کنید. شخصیت های خریدار باید هسته اصلی ساخت استراتژی شما باشند.

3. اهداف خود را مشخص کنید.

اهداف استراتژی بازاریابی شما باید منعکس کننده اهداف تجاری شما باشد. به عنوان مثال، اگر یکی از اهداف تجاری شما این است که 300 نفر در کنفرانس سالانه شما شرکت کنند. در عرض سه ماه، هدف شما به عنوان یک بازاریاب باید در راستای افزایش ثبت نام آنلاین تا 10 درصد در پایان ماه باشد تا در مسیر خود بمانید.

سایر اهداف بازاریابی ممکن است افزایش آگاهی از برند یا تولید سرنخ های با کیفیت بالا باشد. همچنین ممکن است بخواهید رهبری فکری خود را در صنعت خود رشد دهید یا حفظ کنید یا ارزش مشتری را افزایش دهید.

اهداف شما هر چه که هستند، مشخص کنید که آنها چیست و چگونه سازمان بازاریابی شما می تواند برای رسیدن به آنها در سال آینده تلاش کند.

4. ابزار مناسب را انتخاب کنید.

هنگامی که اهداف خود را مشخص کردید، مطمئن شوید که ابزار مناسبی برای سنجش موفقیت آن اهداف دارید. نرم‌افزار آنلاین مانند برنامه‌ریزی‌های رسانه‌های اجتماعی به شما تجزیه و تحلیل می‌دهد تا به شما کمک کند تا آنچه را که مخاطبان دوست دارند و نمی‌خواهند پیگیری کنید. از طرف دیگر، ممکن است Google Analytics را برای اندازه گیری عملکرد وبلاگ و صفحه وب در نظر بگیرید.

5. رسانه خود را مرور کنید.

تصمیم بگیرید که چه چیزی در زرادخانه خود دارید که می تواند به شما در ایجاد استراتژی کمک کند. برای ساده‌سازی این فرآیند، به دارایی‌های خود در سه دسته فکر کنید - رسانه‌های پولی، مالکیتی و درآمدی.

رسانه پولی به معنای هر کانالی است که برای جذب مخاطب هدف خود پول خرج می کنید. این شامل کانال‌های آفلاین مانند تلویزیون، پست مستقیم، و بیلبورد به کانال‌های آنلاین مانند رسانه‌های اجتماعی، موتورهای جستجو و وب‌سایت‌ها می‌شود.

رسانه متعلق به هر رسانه ای است که تیم بازاریابی شما باید ایجاد کند: تصاویر، ویدئوها، پادکست ها، کتاب های الکترونیکی، اینفوگرافیک ها و غیره.

رسانه های به دست آمده راه دیگری برای بیان محتوای تولید شده توسط کاربر است. اشتراک‌گذاری در رسانه‌های اجتماعی، توییت‌های مربوط به کسب‌وکار شما، و عکس‌های ارسال شده در اینستاگرام با ذکر نام تجاری شما، همگی نمونه‌هایی از رسانه‌های کسب‌شده هستند.

مطالب خود را در هر نوع رسانه جمع آوری کنید و آنها را در یک مکان ادغام کنید تا دید روشنی از آنچه دارید داشته باشید و چگونه می توانید آنها را برای به حداکثر رساندن استراتژی خود ادغام کنید.

به عنوان مثال، اگر قبلاً وبلاگی دارید که محتوای هفتگی را در جایگاه خود (رسانه های متعلق به خود) منتشر می کند، ممکن است در نظر داشته باشید که پست های وبلاگ خود را در توییتر (رسانه پولی) تبلیغ کنید، که مشتریان می توانند آن را مجدداً توییت کنند (رسانه کسب شده). در نهایت، این به شما کمک می کند تا یک استراتژی بازاریابی بهتر و جامع تر ایجاد کنید.

اگر منابعی دارید که با اهداف شما مطابقت ندارند، آنها را حذف کنید. این زمان عالی برای تمیز کردن خانه و شناسایی شکاف در مواد شماست.

6. حسابرسی و برنامه ریزی کمپین های رسانه ای.

تمیز کردن خانه مستقیماً وارد این مرحله می شود. اکنون، باید تصمیم بگیرید که کدام محتوا به شما کمک می کند. بر اهداف رسانه ای و بازاریابی متعلق به خود تمرکز کنید. به عنوان مثال، آیا به‌روزرسانی CTAها در پایان پست‌های وبلاگ به شما کمک می‌کند تا RSVPها را برای رویداد خود افزایش دهید؟

بعد، به شخصیت های خریدار خود نگاه کنید. فرض کنید برای یک شرکت نرم افزاری ویرایش ویدیو کار می کنید. اگر یکی از چالش‌های پرسونای شما اضافه کردن جلوه‌های صوتی تمیز به ویدیوهایشان است، اما محتوایی ندارید که منعکس کننده آن باشد، یک ویدیوی نمایشی 15 ثانیه‌ای برای اینستاگرام بسازید تا نشان دهید محصول شما چقدر در حل این چالش عالی است.

در نهایت یک برنامه تولید محتوا ایجاد کنید. این طرح باید شامل خوشه های موضوعی، اهداف، قالب و کانال برای هر قطعه از محتوا باشد. مطمئن شوید که چالشی که برای شخصیت خریدار شما حل می‌کند را وارد کنید.

برای ایده هایی در مورد ایجاد محتوا یا نگاهی عمیق تر به نحوه ایجاد یک برنامه محتوا، پست ما را بررسی کنید، راهنمای نهایی برای ایجاد محتوا.

7. آن را به ثمر برسانید.

در این مرحله، تحقیقات و برنامه ریزی بازار شما باید به شما کمک کند تا بتوانید استراتژی خود را تجسم کنید - و توسط کدام تیم ها. گام آخر این است که همه اینها را با هم جمع کنید و اقداماتی را به برنامه های خود اختصاص دهید.

سندی ایجاد کنید که مراحلی را که برای اجرای کمپین خود باید بردارید را ترسیم کند. به عبارت دیگر، استراتژی خود را مشخص کنید.

هنگام ایجاد این سند بلند مدت فکر کنید. یک سند استراتژی استاندارد 12 ماه است. این جدول زمانی ساختاریافته باید پایه اصلی تلاش های بازاریابی استراتژیک شما باشد.

برای ترسیم یک مثال، اجازه دهید به شرکت نرم افزار ویدئویی بازگردیم.

شاید در ژانویه، به‌روزرسانی نرم‌افزاری را راه‌اندازی کنید که فرآیند صادرات را برای کاربران بهبود می‌بخشد. در ماه آوریل، شما می خواهید یک کتاب الکترونیکی منتشر کنید که شرایط ویرایش را برای شخصیت های خریدار خود توضیح می دهد، و در ماه سپتامبر، قصد دارید یک ادغام با نرم افزارهای دیگر را راه اندازی کنید.

به یاد داشته باشید، استراتژی دیجیتال شما منحصر به کسب و کار شما است، بنابراین سند نیز باید باشد. تا زمانی که استراتژی شامل جزئیات مربوطه باشد که در بخش‌های قبلی بیان شد، شما آماده خواهید بود.


اصول طراحی داشبورد مدیریتی برای داده های سازمان

ما نمی توانیم به اندازه کافی بر اهمیت انتخاب انواع تجسم داده مناسب تاکید کنیم. شما می توانید تمام تلاش های خود را با یک نوع نمودار گم شده یا نادرست از بین ببرید. مهم است که بدانید چه نوع اطلاعاتی را می‌خواهید منتقل کنید و تجسم داده‌ای را انتخاب کنید که برای کار مناسب باشد.

نمودارها و تجسم‌های طراحی داشبورد مدیریتی محور به چهار دسته اصلی تقسیم می‌شوند که با هدف تجسم مرتبط هستند: رابطه، توزیع، ترکیب و مقایسه. قبل از انتخاب نوع نمودار مورد نظر، مهم است که هدف متریک را درک کنید. در اینجا ما در مورد چند مورد از رایج ترین انواع و اهداف آنها صحبت خواهیم کرد:

نمودارهای خطی برای نمایش الگوهای تغییر در یک زنجیره عالی هستند. آنها جمع و جور، واضح و دقیق هستند. قالب نمودارهای خطی برای اکثر مردم رایج و آشنا است، بنابراین می توان آنها را به راحتی در یک نگاه تجزیه و تحلیل کرد.

اگر می خواهید به سرعت موارد را در همان دسته مقایسه کنید، نمودارهای میله ای را انتخاب کنید، به عنوان مثال، بازدید از صفحه بر اساس کشور. باز هم چنین نمودارهایی قابل درک، واضح و فشرده هستند.

نمودارهای دایره ای انتخاب کاملی نیستند. آنها از نظر دقت رتبه پایینی دارند زیرا مقایسه دقیق اندازه برش های پای برای کاربران دشوار است. اگرچه چنین نمودارهایی را می توان فوراً اسکن کرد و کاربران فوراً متوجه بزرگترین برش خواهند شد، اما ممکن است از نظر مقیاس مشکلی وجود داشته باشد که در نتیجه کوچکترین برش ها به قدری کوچک هستند که حتی نمی توانند نمایش داده شوند. یک تمرین خوب در هنگام استفاده از نمودار دایره ای این است که آن را فقط با چند برش انجام دهید، به این ترتیب، مطمئن می شوید که اطلاعات به راحتی قابل درک هستند و برای داشبورد شما ارزش ایجاد می کنند.

Sparklines معمولاً مقیاسی ندارند که به این معنی است که کاربران نمی توانند مقادیر فردی را متوجه شوند. با این حال، زمانی که معیارهای زیادی دارید و می خواهید فقط روندها را نشان دهید، به خوبی کار می کنند. آنها به سرعت قابل اسکن و بسیار فشرده هستند.

رمزگشایی نمودارهای پراکنده نیز چندان آسان نیست زیرا آنها یک نوع تجسم پیشرفته برای کاربران آگاه تر هستند. هدف آنها یافتن همبستگی بین دو متغیر است. هنگامی که داده ها در نمودار توزیع می شوند، نتایج نشان می دهد که همبستگی مثبت، منفی یا وجود ندارد.

نمودارهای گیج تجسم های ارزشمندی برای ارائه زمینه هستند. مزیت این نمودارها در این واقعیت است که تفسیر آنها آسان است زیرا از رنگ های مختلف برای نشان دادن مقادیر مختلف یک متریک استفاده می کنند. آنها معمولاً در موقعیت‌هایی استفاده می‌شوند که مقدار مورد انتظار قبلاً مشخص است، به این ترتیب سهامداران مختلف که از داشبورد استفاده می‌کنند می‌توانند با نگاه کردن به نمودار سنج بفهمند که کجا ایستاده‌اند. به عنوان مثال، برای نظارت بر هدف فروش یا رشد فروش.

اکثر کارشناسان موافقند که نمودارهای حباب برای داشبورد مناسب نیستند. آنها حتی زمانی که صحبت از خواندن اطلاعات ساده در یک زمینه می شود، به تلاش ذهنی زیادی از کاربران خود نیاز دارند. به دلیل عدم دقت و وضوح، چندان رایج نیستند و کاربران با آنها آشنایی ندارند.

همانطور که گفته شد، بسته به آنچه می خواهید ارتباط برقرار کنید یا نشان دهید، یک نوع نمودار متناسب با اهداف شما وجود دارد. قرار دادن اهداف خود در یکی از 4 دسته اصلی بالا به شما کمک می کند تا در مورد نوع نمودار تصمیمی آگاهانه بگیرید. در اینجا یک گرافیک وجود دارد که به عنوان یک رزومه و راهنمای به شما کمک می کند بسته به آنچه می خواهید نشان دهید، نوع نمودار مناسب را انتخاب کنید:

بررسی اجمالی در مورد اینکه چه نوع نمودارهایی باید در طراحی داشبورد بر اساس مقایسه، ترکیب، رابطه و توزیع داده ها استفاده شود.

چیدمان خود را با دقت انتخاب کنید

بهترین شیوه های داشبورد در طراحی به چیزی بیش از معیارهای خوب و نمودارهای فکر شده مربوط می شود. مرحله بعدی قرار دادن نمودارها بر روی داشبورد است. اگر داشبورد شما از نظر بصری سازماندهی شده باشد، کاربران به راحتی اطلاعات مورد نیاز خود را پیدا خواهند کرد. چیدمان ضعیف کاربران را مجبور می کند قبل از درک موضوع بیشتر فکر کنند و هیچ کس دوست ندارد در جنگلی از نمودارها و اعداد به دنبال داده بگردد. قانون کلی این است که اطلاعات کلیدی باید ابتدا نمایش داده شوند - در بالای صفحه، گوشه سمت چپ بالا. حکمت علمی در پشت این قرار دادن وجود دارد - اکثر فرهنگ ها زبان نوشتاری خود را از چپ به راست و از بالا به پایین می خوانند، به این معنی که مردم ابتدا به طور مستقیم به قسمت بالای سمت چپ یک صفحه نگاه می کنند، مهم نیست که شما در حال توسعه یک شرکت هستید یا خیر. طراحی داشبورد یا در مقیاس کوچکتر در بخش - قانون یکسان است.

یکی دیگر از اصول مفید چیدمان داشبورد، شروع با تصویر بزرگ است. روند اصلی باید در یک نگاه قابل مشاهده باشد. پس از این اولین نمای کلی آشکار، می توانید با نمودارهای دقیق تر ادامه دهید. به یاد داشته باشید که نمودارها را بر اساس موضوع با معیارهای قابل مقایسه در کنار یکدیگر گروه بندی کنید. به این ترتیب، کاربران مجبور نیستند هنگام نگاه کردن به داشبورد، ابزار ذهنی خود را با پرش از داده‌های فروش به داده‌های بازاریابی، و سپس دوباره به داده‌های فروش، تغییر دهند. این بهترین روش داشبورد تجزیه و تحلیل به شما این امکان را می دهد که داده های خود را به معنی دارترین و واضح ترین روش برای کاربر نهایی ارائه دهید.

سادگی را در اولویت قرار دهید

یکی از بهترین شیوه ها f یا طراحی داشبورد بر سادگی تمرکز دارد. امروزه، ما می‌توانیم با گزینه‌های زیادی در ایجاد نمودار بازی کنیم و استفاده از همه آنها به یکباره وسوسه انگیز است. با این حال، سعی کنید از آن زواید کم استفاده کنید. قاب‌ها، پس‌زمینه‌ها، افکت‌ها، خطوط شبکه بله، این گزینه‌ها ممکن است گاهی مفید باشند، اما فقط زمانی که دلیلی برای اعمال آن‌ها وجود داشته باشد.

علاوه بر این، مراقب برچسب ها یا افسانه های خود باشید و به فونت، اندازه و رنگ توجه کنید. این نمودار نباید نمودار شما را پنهان کند، بلکه به اندازه کافی بزرگ باشد که قابل خواندن باشد. فضا را برای تزئینات بیهوده، مانند بسیاری از تصاویر، هدر ندهید. مفهوم نسبت داده به جوهر معرفی شده توسط ادوارد توفت را به عنوان راهنما در نظر بگیرید. توفت توضیح می دهد: «جوهر داده به عنوان جوهر غیرقابل پاک کردنی که برای ارائه داده ها استفاده می شود. اگر جوهر داده از تصویر حذف شود، گرافیک محتوا را از دست می دهد. بر این اساس جوهر غیر داده جوهری است که اطلاعات را منتقل نمی کند اما برای مقیاس ها، برچسب ها و لبه ها استفاده می شود. نسبت داده به جوهر نسبت جوهر مورد استفاده برای ارائه داده های مربوطه در مقایسه با مقدار کل جوهر در نمودار است. هدف در اینجا این است که اطلاعات کمتر مرتبط (غیر از جوهر داده) را تا حد امکان از داشبورد خود دور نگه دارید زیرا آنها از هدف اصلی تصاویر منحرف می شوند.

می توانید مثال ما را در مورد نحوه ایجاد یک گزارش تحقیقات بازار بررسی کنید، جایی که ما روی سادگی و مهم ترین یافته های ارائه شده در 3 طرح داشبورد گزارش دهی مختلف تمرکز کردیم.

علاوه بر این، اعمال سایه ها می تواند کاملاً تأثیرگذار باشد زیرا برخی از قسمت های داشبورد را برجسته می کند و عمق بیشتری می دهد. از آنجایی که نکته ساده نگه داشتن آن است، زیاده روی نکنید و زمانی که واقعاً به آن نیاز دارید از آن استفاده کنید. طراحی داشبورد باید یک فرآیند خوب فکر شده باشد، اما کاربر نهایی باید یک داستان داده ساده با نکات اصلی برجسته شده ببیند و نکات باید بلافاصله روشن شوند. اگر این مورد رعایت نشود، به جای بحث در مورد نکاتی که می‌خواهید بیان کنید و داستانی که می‌خواهید ارائه دهید، سؤالات بیشتری در مورد خود داشبورد ایجاد می‌شود. این ما را به نقطه بعدی هدایت می کند.

اعداد خود را گرد کنید

با ادامه سادگی، گرد کردن اعداد در طراحی داشبورد شما نیز باید یکی از اولویت‌ها باشد، زیرا نمی‌خواهید مخاطبان شما با ارقام اعشاری متعدد غرق شوند. بله، شما می خواهید جزئیات را ارائه دهید، اما، گاهی اوقات، جزئیات بیش از حد تصور اشتباهی ایجاد می کند. اگر می‌خواهید نرخ تبدیل خود را با 5 رقم اعشار بیشتر ارائه کنید، منطقی است که عدد را گرد کنید و از تعداد زیادی از عوامل خاص اعداد اجتناب کنید. یا اگر می‌خواهید درآمد خود را ارائه دهید، نیازی نیست که این کار را با پرداخت سنت انجام دهید. 850K ساده‌تر و از نظر بصری مؤثرتر از 850 010، 25 دلار به نظر می‌رسد. به‌ویژه اگر می‌خواهید بهترین شیوه‌های داشبورد اجرایی را پیاده‌سازی کنید، جایی که اطلاعات استراتژیک نیازی به نمایش جزئیات عملیاتی تعداد معینی ندارد.

مورد دوم ممکن است عناصر جزئی را اغراق کند، در این مورد، سنت، که برای یک داستان داده موثر، واقعاً در فرآیند طراحی داشبورد شما ضروری نیست.

مراقب رنگ‌ها باشید - تعدادی را انتخاب کنید و به آنها بچسبید

بدون شک، این یکی از مهم ترین روش های طراحی داشبورد است. این نکته خاص ممکن است با آنچه که تا این لحظه گفته‌ایم ناسازگار به نظر برسد، اما گزینه‌هایی برای شخصی‌سازی و سفارشی کردن خلاقیت‌های شما بر اساس ترجیحات شما وجود دارد.

ماهیت تعاملی داشبوردهای داده به این معنی است که می توانید ارائه های سبک پاورپوینت دهه 90 را کنار بگذارید. داشبورد مدرن مینیمالیستی و تمیز است. امروزه طراحی تخت واقعاً مرسوم است.

اکنون، وقتی صحبت از رنگ به میان می‌آید، می‌توانید انتخاب کنید که به هویت شرکت خود وفادار بمانید (همان رنگ‌ها، لوگو، فونت‌ها) یا به سراغ یک پالت رنگ کاملاً متفاوت بروید. نکته مهم در اینجا این است که ثابت بمانید و از رنگ های مختلف زیاد استفاده نکنید - یک نکته ضروری هنگام یادگیری نحوه طراحی داشبورد.

می توانید دو تا سه رنگ را انتخاب کنید و سپس با شیب ها بازی کنید. یک اشتباه رایج، استفاده مکرر از رنگ های بسیار اشباع شده است. رنگ‌های شدید می‌توانند فوراً توجه کاربران را به یک قطعه داده معین جلب کنند، اما اگر داشبورد فقط حاوی رنگ‌های بسیار اشباع شده باشد، کاربران ممکن است احساس غمگینی و گمراهی کنند در ابتدا نمی‌دانند به چه چیزی نگاه کنند. همیشه بهتر است بیشتر رنگ ها را کم رنگ کنید. بهترین روش‌های طراحی داشبورد همیشه در انتخاب رنگ‌های شما بر ثبات تأکید دارد.

با در نظر گرفتن این موضوع، باید از یک رنگ برای تطبیق موارد در تمام نمودارها استفاده کنید. انجام این کار تلاش ذهنی مورد نیاز از دیدگاه کاربران را به حداقل می رساند و در نتیجه داشبوردها را قابل درک تر می کند. علاوه بر این، اگر به دنبال نمایش موارد در یک دنباله یا گروه هستید، نباید رنگ‌های تصادفی را هدف قرار دهید: اگر رابطه‌ای بین دسته‌ها وجود دارد (به عنوان مثال، پیشرفت سرنخ، سطوح درجه و غیره)، باید از همان رنگ‌ها استفاده کنید. رنگ برای همه موارد، درجه اشباع برای شناسایی آسان.

به لطف این، کاربران شما فقط باید توجه داشته باشند که رنگ‌های با شدت بالاتر نماد نمایش‌های متغیر با کیفیت، آیتم یا عنصر خاصی هستند که بسیار ساده‌تر از m است.


روشهای گزارشدهی مدیریت برای ایجاد گزارشهای مؤثر

گزارش مدیریتی منبعی از هوش تجاری است که به رهبران کسب و کار کمک می کند تا تصمیمات دقیق تر و مبتنی بر داده ها را اتخاذ کنند. اما، این گزارش ها فقط به اندازه کارهایی که برای تهیه و ارائه آنها انجام می شود مفید هستند. در این پست وبلاگ، ما می‌خواهیم کمی پیش‌زمینه و زمینه را در مورد گزارش‌های مدیریتی بیان کنیم، و سپس 18 روش ضروری را که می‌توانید برای اطمینان از مؤثر بودن گزارش‌های خود استفاده کنید، بیان می‌کنیم.

ما همچنین برخی از نمونه‌هایی را که این بهترین شیوه‌ها را در عمل ایجاد شده با ابزارهای گزارش‌دهی آنلاین مدرن نشان می‌دهند، بررسی خواهیم کرد. در پایان این مقاله، تهیه گزارش های مدیریتی خیره کننده و مفید برای شما امری دوم خواهد بود. اما قبل از پرداختن به موضوع، اجازه دهید با تعریف اولیه شروع کنیم.9

گزارش مدیریت چیست؟

نمونه داشبورد اجرایی که تعداد مشتریان پرداخت کننده، ARPU، CAC، CLTV و MRR را در طول یک ماه تجسم می کند.

هدف گزارش‌های مدیریت اطلاع‌رسانی به مدیران از جنبه‌های مختلف کسب‌وکار است تا به آن‌ها در تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر کمک کند. آن‌ها داده‌ها را از بخش‌های مختلف شرکت جمع‌آوری می‌کنند و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) را ردیابی می‌کنند و به‌طور قابل درک آن‌ها را ارائه می‌کنند. آنها اساسا ارزش کسب و کار شما را در یک دوره زمانی خاص با افشای اطلاعات مالی و عملیاتی نشان می دهند. گزارش‌دهی برای مدیریت، بینش‌هایی در مورد نحوه عملکرد شرکت فراهم می‌کند، و به تصمیم‌گیرندگان این امکان را می‌دهد تا مسیر درستی برای افزایش کارایی عملیاتی پیدا کنند و تصمیم‌گیری‌های مربوطه را برای ماندن در رقابت اتخاذ کنند. برای انجام این کار، بسیاری از شرکت ها از نرم افزار گزارش مدیریت حرفه ای استفاده می کنند.

در ابتدا، گزارش های مالی

اکثر افراد در تجارت با گزارش های مالی آشنا هستند که شرکت شما ملزم به نگهداری آنها برای اهداف حسابداری خارجی است. این گزارش‌ها عموماً «بعد از واقعیت» ارائه می‌شوند و از مجموعه دستورالعمل‌های کاملاً مشخص و مشخصی که به عنوان اصول پذیرفته‌شده حسابداری (GAAP) شناخته می‌شوند، پیروی می‌کنند.

در حالی که چنین گزارش هایی برای اهداف قانونی مفید هستند، برای تصمیم گیری ایده آل نیستند. آنها به شما دید پرنده ای از عملیات کسب و کارتان می دهند، اما بدون بینش عملی یا داده های جزئی که برای انتخاب استراتژیک مفید هستند. آنها نیز کند هستند همانطور که تایرون کوتی، خزانه‌دار Clearwater Seafoods در گزارش عملکرد حسابداری و مالی در سال 2015 می‌گوید، «... مهم نیست چقدر سریع صورت‌های مالی تاریخی را جمع‌آوری و منتشر می‌کنید، هرگز از آن‌ها تصمیم نمی‌گیرید. چالش مالی دریافت به موقع و دقیق تجزیه و تحلیل است که آینده نگر است و به ما در تصمیم گیری کمک می کند. این گفته امروز و احتمالاً در آینده نیز معتبر است. چرا؟

زیرا این عدم تطابق بین سودمندی و واقعیت از این واقعیت ناشی می شود که گزارش های مالی هرگز برای مفید بودن طراحی نشده اند: آنها برای برآورده کردن الزامات قانونی طراحی شده اند. آنها فقط از داده های تاریخی استفاده می کردند.

تلاش برای مفید ساختن گزارش های مدیریت مالی

عدم تطابق ذکر شده باعث شد تا برخی از شرکت ها سعی کنند گزارش های مالی خود را برای اهداف قانونی با درج اطلاعات اضافی در آنها به ابزار تصمیم گیری تبدیل کنند. در حالی که این رویکرد دارای مزایایی است، اما یک اشکال بزرگ دارد: افزایش پیچیدگی و هزینه زمان. با توجه به اینکه گزارش‌های مالی باید مهلت‌های قانونی خاصی را طی کنند و هرگونه اطلاعات اضافی باعث می‌شود آنها با زمان بیشتری تهیه شوند، این رویکرد «ترکیبی» گزارش‌های مالی در مدیریت + گزارش مالی برای این نوع گزارش‌گری توصیه نمی‌شود. . بنابراین، عمل گزارشگری مدیریت جدا از گزارشگری مالی شکل گرفت. گزارش‌های مدیریتی از داده‌های مشابه گزارش‌های مالی استفاده می‌کنند، اما به روشی مفیدتر ارائه می‌شوند، به عنوان مثال از طریق داشبوردهای مدیریت تعاملی.

دلارهای بازاریابی خود را کجا باید خرج کنم؟

برای پاسخ به این سؤالات، به یک گزارش مدیریت مالی نیاز دارید که بر الزامات قانونی متمرکز نباشد، بلکه در سطح تجاری و تصمیم گیری متمرکز باشد. در اصل، گزارش دهی شکل خاصی از هوش تجاری است که برای مدتی وجود داشته است. با این حال، استفاده از داشبورد، داده های بزرگ و تجزیه و تحلیل پیش بینی کننده، چهره این نوع گزارش را تغییر می دهد.

قبل از اینکه به لیست بهترین روش‌ها بروید، تصویری را برای شما می‌گذاریم تا به شما کمک کند تفاوت‌های بین این دو نوع گزارش را به راحتی تجسم کنید.

تفاوت بین گزارش های مالی سنتی و گزارش های مدیریت مدرن

ما این سوال را پرسیده ایم: "گزارش مدیریت چیست؟" و مزایای واضح گزارش مدیریتی موثر را بررسی کرده ایم. اکنون، زمان آن است که بهترین شیوه های گزارش دهی مدیریت را در نظر بگیریم.

با پشتیبان‌گیری با تجسم‌های قدرتمند توسعه‌یافته با سازنده داشبورد، هیچ اطلاعاتی نمی‌تواند پنهان بماند، بنابراین احتمال خطاهای انسانی و تأثیر منفی کسب‌وکار را از بین می‌برد. تصویر بالا یک مثال گزارش مدیریتی است که بر کسب و کار SaaS تمرکز دارد. در طول این پست، نمونه‌های مختلف گزارش‌دهی مدیریت را برای صنایع و بخش‌های مختلف پوشش خواهیم داد تا به شما در درک قدرت این گزارش‌های مدرن کمک کنیم.


اهمیت ایجاد استراتژی برند

در زمانی که مصرف‌کنندگان اصالت و ارزش‌هایی را می‌طلبند که می‌توانند خود را با آن‌ها هماهنگ کنند، برای برندها مهم‌تر از همیشه است که به وضوح در مورد آنچه که می‌خواهند صحبت کنند. عصر اطلاعات جایی برای پنهان شدن ندارد و برندها بدون اعتقاد قوی به اینکه چه کسی هستند و چه چیزی آنها را متفاوت می کند به سرعت کشف می شوند - و فراموش می شوند. اما دادن استراتژی برند واقعی و متمایز به کسب‌وکارتان به آن کمک می‌کند تا از رقبا متمایز شود و ارتباطات معنادارتری با مشتریان شما ایجاد کند.

بهترین برندها به قدری مؤثر بر استراتژی برند خود تسلط دارند که حتی بدون حضور لوگوی آنها و صرف نظر از اینکه آنها را در کدام کانال پیدا می کنید، هنوز دقیقاً می دانید که با چه شرکتی در حال تعامل هستید. ممکن است نحوه صحبت آنها، محتوایی که ایجاد می کنند، زبانی که استفاده می کنند، احساساتی که برمی انگیزند یا فلسفه ای که ترویج می کنند باشد. هرچه که باشد، فوراً قابل تشخیص است و غیرقابل انکار است.

کسب و کارها برندی می خواهند که کارآمد باشد. آن‌ها می‌خواهند بازده سرمایه‌گذاری خود را ببینند، از رقبای خود متمایز شوند و توجه بی‌نظیر مشتری را به خود جلب کنند. اما برای آن جمله خوب قدیمی در مورد شمردن جوجه ها می توان چیزهای زیادی گفت. قبل از در نظر گرفتن عملکرد برند و تمرکز بر دستیابی به نتایج، باید با درست کردن استراتژی برند خود شروع کنید.

استراتژی برند چیست؟

موقعیت یابی منحصربفرد برند Dove"s Beauty Bar بدون استراتژی برند فراگیر امکان پذیر نبود. استراتژی برند شما خلاصه می کند که چرا کسب و کار شما فراتر از کسب درآمد وجود دارد. این تعریف می کند که چه چیزی باعث می شود برند شما آن چیزی باشد که هست، چه چیزی آن را از رقبا متمایز می کند و چگونه می خواهید مشتریانتان آن را درک کنند.

به هر حال، اگر نتوانید به وضوح مشخص کنید که چه چیزی برند شما را متمایز می کند، دیگران چگونه این کار را انجام خواهند داد؟

این باید مشکلاتی را که در تلاش برای حل آنها هستید در بر گیرد به گونه ای که فوراً با کسانی که از آنها رنج می برند طنین انداز شود. به طوری که تا زمانی که به قفسه ها و پلتفرم های رسانه های اجتماعی می رسد، کار سخت از قبل انجام شده است. آنها با خود فکر می کنند: "صابون باعث خشکی پوست من می شود." "من سزاوار هر روز یک رفتار دلپذیر هستم!"

و به همین ترتیب، شما قلب مهم ترین مخاطبان خود را مجذوب خود کرده اید. اونایی که تو با همدلی می کردند و سعی می کردند سود ببرند.

بدون فریاد زدن در مورد اینکه برند شما چقدر عالی است، چیزی بسیار ارزشمندتر گفته اید. شما به انتخاب خاصی از افراد نشان داده اید که آنها را درک می کنید. و شما دقیقاً به آنها گفته اید که چه کاری می توانید برای آنها انجام دهید.

بهترین استراتژی های برند واقعاً مخاطبان خود را درک می کنند. آنها را به گونه ای درک می کنند که حتی ممکن است خودشان هم نتوانند. آنها زیر سرپوش چیزی قرار می گیرند که آنها را تیک می زند. چه چیزی به آنها انگیزه می دهد، چه چیزی آنها را خاموش می کند و احتمالاً درباره چه چیزی فریاد می زنند. آنها می دانند که یک صابون شفاف برای جلب نظر آنها و متقاعد کردن آنها برای رها کردن دیگران کافی نیست.

راه های عملی کردن استراتژی برندسازی

خوب، این چیزی است که وجود شما را توجیه می کند، موقعیت شما را تعیین می کند و یک ارتباط منحصر به فرد و معنادار با مشتری شما ایجاد می کند.

در اینجا 6 کاری که برند مختل کننده تیغ زنانه، Friction Free Shaving انجام می دهد تا استراتژی برند خود را عملی کند و درک ذاتی و واقعی آنها از مخاطبان خود را ثابت کند، آورده شده است:

1. آنها مشتری خود را در قلب برند خود قرار می دهند و با آنها همدلی می کنند:

برای مدت طولانی، ما خانم‌ها مجبور بودیم تیغ‌های پلاستیکی و بی کیفیتی را تحمل کنیم که هرگز برای بدن زنان طراحی نشده‌اند. بنابراین ما تیغ مخصوص دسته فلزی FFS را طراحی کردیم تا اکثر موها را در یک حرکت از بین ببرد.

2. ارزش های برند خود را روشن می کنند:

آیا می‌دانستید از 260 میلیون تن پلاستیکی که سالانه در جهان تولید می‌شود، حدود 10 درصد آن به اقیانوس می‌رود؟ سالانه بیش از یک میلیون حیوان دریایی به دلیل محتویات پلاستیکی موجود در دریا جان خود را از دست می دهند. به همین دلیل است که با طرح بازیافت تیغه‌های خود، موضع می‌گیریم و برای همیشه به ریش‌های یکبار مصرف پلاستیکی نه می‌گوییم!

3. مشتریان خود را تشویق می کنند تا ارزش های خود را به اشتراک بگذارند:

موضع بگیرید و برندی را انتخاب کنید که 100% متعهد به عاری از ظلم باشد.

4. آنها دقیقاً می دانند که چه کسانی هستند و به چیزی که نیستند وانمود نمی کنند:

"بدون تکه های طلا یا کلاژن ماه فقط محصولات فوق العاده ای هستند که از تازه ترین مواد طبیعی ساخته شده اند."

5. آنها درد مشتری خود را کاهش می دهند:

الف) بیایید صادق باشیم. رک و پوست کنده تراشیدن، کمی آزاردهنده است. بنابراین، ما اینجا هستیم تا آن را کمی آسان‌تر کنیم.»

ب) "ما با مالیات صورتی موافق نیستیم - مبلغ اضافی که ما زنان برای چیزهایی مانند تامپون و تیغ دریافت می کنیم." دقیقاً به همین دلیل است که تیغه‌های ما 1 پوند ارزان‌تر هستند* در مقایسه با برخی از مارک‌های معروف، و ما از کیفیت بی‌نهایت بهتر اطمینان می‌دهیم.

6. آنها لحن مشخصی دارند که با مخاطب هدف آنها طنین انداز می شود:

متوجه می‌شوید که از زمان بلوغ به خاطر تیغ‌های گران‌قیمت، از دستتان خارج شده‌اید.» ناراحت نباش فقط از 9 پوند در ماه (این قیمت یک موکا چاکو لاته است)، هزینه پست رایگان و بدون هزینه پنهان - نمی توانید اشتباه کنید.

بنابراین، در یک جمله: استراتژی برند شما باید به طور واضح بیان کند که چرا برند شما وجود دارد، باید به طور واقعی با مخاطبان هدف شما همدلی کند، باید نقاط درد آنها را به روشی شخصی حل کند و باید پایه و اساس نحوه برقراری ارتباط بصری و بصری باشد.